دکلمه ی و شعر حسن اربابی شاعر و غزلسرای بلوچ

دکلمه ی و شعر حسن اربابی شاعر و غزلسرای بلوچ,هنرمندان بلوچستان

دکلمه ی و شعر حسن اربابی شاعر و غزلسرای بلوچ

تنظیم : سعید شاهکار

لینک دانلود

متن دکلمه حسن اربابی

اهورایی ترین شب ها شب تو

شب ماهورو انگور و لب تو

قصیده مو غزل گونه کجایی

نمیخواهد  بیاسایم  تب تو

______ هنرمندان بلوچستان _____

نمیفهمی و طاقت میکنم بعد

خیالت تخت راحت میکنم بعد

اگر دیدم صبوری بی نتیجه است

به نام تو خیانت میکنم بعد

______ هنرمندان بلوچستان _____

صدایم می زنی افسوس در باد

شبیه آرزویی رفته بر باد

دعای هر شبم این است اما

خیالت در سر من بیشتر باد

______ هنرمندان بلوچستان _____

به جای گریه , گل,  لبخند بفرست

دوباره طرحی از پیوند بفرست

بدون دست هایت سردو تلخم

برایم  بوسه ای از قند بفرست

______ هنرمندان بلوچستان _____

دوبیتی در دوبیتی بوس بودیم

دوماهی توی اقیانوس بودیم

ولی حالا ولی حالا,  ولی آه

نمیگویم ولی افسوس,  بودیم

______ هنرمندان بلوچستان _____

چطور از دل بگویم آرزو را

چطور از او بگویم آبرو را

دخالت ها , تعصب های قومی

به من هرگز نمی دادند اورا

______ هنرمندان بلوچستان _____

لینک دانلود

آهنگ پاپ بلوچی لیپار باند هادی نارویی و وحید فرزانه بنام منی دلبر

آهنگ پاپ بلوچی لیپار باند هادی نارویی و وحید فرزانه بنام منی دلبر,هنرمندان بلوچستان,خواننده بلوچ

آهنگ پاپ بلوچی لیپار باند هادی نارویی و وحید فرزانه بنام منی دلبر

آهنگ ترنس و زیبای بلوچی در سبک پاپ از گروه لیپار باند

آهنگ پاپ بلوچی , خواننده بلوچ , هنرمندان بلوچ

خوانندگان :

وحید فرزانه

هادی نارویی

ترانه و اهنگ : هادی نارویی

تنظیم ، میکس و مستر : وحید فرزانه

لینک دانلود

شمبل و شاهی 2 در کجا ساخته می شود؟ محل فیلمبرداری شمبل و شاهی جدید

شمبل و شاهی دو شمبل و شاهی سری جدید محل ساخت سریال شمبل شاهی هنرمندان بلوچستان فیلم و سریال بلوچی

شمبل و شاهی 2 در کجا ساخته می شود؟ محل فیلمبرداری شمبل و شاهی دو

لوکیشین شمبل و شاهی سری دوم  سریال طنز بلوچی , طنز اجتماعی تلوزیونی ,سریال بلوچی پخش از شبکه هامون صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران واحد مرکز سیستان و بلوچستان ع زاهدان , هنرمندان و بازیگران و فیلم سازان بلوچ, سری جدید سریال بلوچی شمبل و شاهی دو , ساخت شمبل و شاهی۲ کجا کلید می خورد!! ؟ گمانه زنی ها بر سر سریال پر مخاطب شمبل و شاهی۲ هنوز به نتیجه نرسیده است.!! گاهی خبرهای رسیده ،شروع مجموعه در خود راسک ،گاهی ایرانشهر ،گاهی سراون و گاهی خود زاهدان را مطرح میکند!! در این بین مردم روستای ابتر با دو نشست ، اخیرأ توجه عوامل سریال شمبل شاهی را که نقش اول و دوم آن را ابراهیم ساویز و صادق سهرابی از ابتر به عهده دارند خواستار استارت کار در روستای ابتر شدند و تهیه کننده را در تصمیم گیری دچار چالش و تردید کردند. مسلما برای تهیه کننده فراهم بودن شرایط مطلوب ساخت در مکان انتخاب شده توسط مردم و جوانان از امتیاز ویژه ای برخوردار است که در این میان سعید پرویزپور ریاست شورای ابتر به همراه اعضای شورا و همراهی ابراهیم پرویزپور برادرش، ورزشکار و مدال آور و توانای ابتر که مشاور جوان فرماندار ایرانشهر هم است به همراهی جناب دستیار دهیار دلسوز بابت اعلام وجود و قول مساعد جهت کارهای پیش تولید و تولید گوی سبقت را از دیگران ربوده و به طور قطع خواهان میزبانی این پروژه هستند. هر چند ده ها پیشنهاد بر روی میز مذاکره برای انتخاب محل فیلمبرداری مورد بحث و الویت بندی شده است البته دامن کاندیدای لوکیشن ها میباشد . اما یک نکته که آن هم تمایل بازیگر اصلی مجموعه با رای به ساخت سریال در ابتر ظاهرا این انتخاب را آسانتر میکند به هر حال امیدواریم این حرکت بزرگ در هر کجای این مرز بوم بتواند باعث رشد و بالندگی مردم و نمایش فرهنگ غنی منطقه باشد و دست مریزاد به جناب محمد دین دشتی که مردی تمام فصول و تمام نشدنی در روشن نگه داشتن چراغ فرهنگ و هنر منطقه است. با آرزوی توفیق برای تمامی دست اند کاران این سریال محبوب و مردمی. هر یک از ما یک حامی برای ساخت شمبل و شاهی (۲ )هستیم  

هنرمند بلوچ مریم ارباب موزه زنده سفال صنایع دستی بلوچستان

هنرمندان بلوچستان مریم سفالگر سفال فنوج صنایع دستی سیستان و بلوچستان

همسر خاک همزاد آفتاب هنرمند بلوچ مریم ارباب موزه زنده سفال صنایع دستی بلوچستان

 کافیست یک نگاه به ظرف‌های کوچک و بزرگ مریم بیندازی که تفاوتش با ظروف معمول سفالی آشکار شود. جنس، رنگ و پستی و بلندی‌هایش آدم را یاد ظروفی می‌اندازد که در موزه‌ها دیده می‌شود. این ظروف که در اتاق کوچک خانه پیرزن اهل شهرستان فنوج در استان سیستان و بلوچستان چیده شده‌اند، نه ساخته شده با چرخ سفال بلکه تنها حاصل چرخش دستان پیرزن هستند.
كوزه‌های سفالی اینجا خاموش نیستند، داستان زندگی و هنر پیرزنی ٨٧ ساله فنوجی هستند. فنوج، شهری قدیمی در جنوب شرقی ایران و جنوب استان سیستان و بلوچستان است؛ جایی كه نخل و كوه و خاك دست مایه‌های هنری شده است كه حالا وارثش مریم ارباب، همان پیرزن ٨٧ ساله است.   دست می‌كشی روی تن كوزه‌ای كه برآمدگی‌های میانی‌اش به صافی و همسانی كوزه‌های معمولی نیست. صدای دختركی را می‌شنوی كه با مادر و خواهرانش آواز می‌خواند و گل بازی می‌كند. دوباره دست می‌كشی، مریم جوان را می‌بینی كه كودكش را بر پشت گذاشته و راهی كوه شده تا خاك بیاورد و گل درست كند. خاك سرخ بیاورد و گِلُك بسازد و روی ظرف‌ها را رنگ كند. با هر خاكی نمی‌توان این ظرف‌ها را سرپا كرد. خاك باید اكسیری داشته باشد كه با جادوی دست‌های مریم شكل بگیرد و جاودانه شود. روی خطوط نقاشی دست می‌كشی از مریم میانسال می‌گوید كه پر پرنده‌ای را به رنگ می‌زند و اشك‌های دلتنگی و تنهایی‌اش را با رنگی قرمز می‌نشاند روی ظرف. روی دسته گرد كوزه دست می‌كشی و دستان چروك خورده مریم دیده می‌شود كه صدف دریایی در دستانش است و سطح پر پیچ و خم سفال را صیقل می‌دهد. رد خاكسترها روی ظرف مانده است و حالا مریم هشتاد و هفت‌ساله، در چاله كوچك زمین پشت خانه‌اش، برگ‌های خشكیده و بلند نخل را آتش می‌زند و ظرف‌هایش را در زیر آتش می‌چینید و می‌پزد. زنان بلوچ صاحبان بلامنازع سفال دست ساز هستند و مریم تنها بازمانده‌ از تاریخ سفال‌های دست‌ساز فنوج است. سفال فنوج یكی از چندین نوع سفال دست‌سازی است كه زنان در بلوچستان وظیفه ساختن و انتقالش را به آینده بر عهده دارند. گرچه در سایر نقاطی از بلوچستان كه این نوع سفال ساخته می‌شود، مانند كلپورگان تعداد زنان سفال‌گر بیشتر این است اما مریم ارباب و كارگاه كوچكش كه همان گوشه حیاط خانه‌اش است تنها هنرمند سفال در فنوج است. مریم، موزه زنده سفال گِل‌ها را از روز قبل آماده كرده و در كیسه پیچیده است. گوشه حیاط خانه‌اش در پناه سایه دیوار، زیرانداز حصیری‌اش را پهن می‌كند و می‌نشیند. كارگاه كوچك مریم ارباب خلاصه می‌شود در چند ظرف كه گل را روی‌شان شكل می‌دهد، یك پر آغشته با رنگی طبیعی و یك صدف كه با آن كوزه‌هایش را صیقل می‌دهد و هسته‌ای خرما برای ریزه‌كاری‌های روی سفال. همه ابزارش برگرفته از طبیعت هستند. هنرمندان بلوچستان مریم سفالگر سفال فنوج صنایع دستی سیستان و بلوچستان «بسم‌الله الرحمن الرحیم» را می‌گوید و زیر لب به زبان مادری دعایی می‌خواند. بعد شروع می‌كند به ورز دادن توده گل. قدرت دست‌هایش به ظاهرِ لاغر و تكیده‌شان نمی‌آید. اما خطوط درهم دست‌های مریم سال‌هاست با گل آشناست. دستانش روایت زنده تاریخ سفال است پیش از ابداع چرخ سفالگری. می‌گوید در كودكی در كنار مادر و خواهران بزرگ‌ترش سفالگری را در لابلای بازی‌های كودكانه آغاز كرده و یك روز از مادرش درخواست كرده تا كمی گل در اختیار او بگذارد و او از روی دست خواهران بزرگ‌ترش شروع به ساختن ظرف می‌كند. مادر كارش را می‌پسندد و مریم كوچك از آن پس به جمع چند نفره زنان خانواده‌اش پیوست و هنر اجدادی زنان خانواد‌ه‌ را ادامه داد. زمانی را به یاد دارد كه با دست كوزه‌هایی برای ذخیره گندم می‌ساختند؛ كوزه‌هایی چنان بلند كه مریم در كوزه می‌نشسته و قد و قامت سفال را بالا می‌آورده و دور تا دورش را با همان صدف‌های دریایی صیقل می‌داده است. دست‌های مریم گرچه پیر شده‌اند اما هنوز هم كاری را می‌كنند كه چرخ‌های سفالگری انجام می‌دهند. به فرزی گل را می‌گذارد روی ظرف كوچكی كه با خاك پر كرده است و حصیری روی آن انداخته. گل را شكل می‌دهد و ظرف زیرین را می‌چرخاند، گل را بالا می‌آورد و با سر انگشتانش به ظرف‌ها حالت می‌دهد. نوع و شكل و شمایل ظرف‌هایی كه مریم درست می‌كند محدود است به همان‌ها كه از مادرش یاد گرفته. ساخت هر نوع ظرف شیوه‌ای دارد و می‌گوید از قدیم هر كدام از اینها برای كاری استفاده می‌شده، یكی دیگ غذاپزی و دیگری اسپندان و آن یكی ظرف آب و... در ٨٧ سالگی روی چشم‌هایش را پرده‌ای از كهولت گرفته است و تیغ آفتاب، ردهای تیره‌ای را روی صورتش به جای گذاشته است كه بیشترشان حاصل گوشه‌نشینی در كارگاه خاك و آفتاب است. می‌گوید حافظه‌اش ضعیف شده و حتی یادش نمی‌آید شوهرش را چه زمانی و چطور از دست داده، چشمانش هم ضعیف شده و نوه‌های دخترش را از هم تشخیص نمی‌دهد، اما دست‌هایش هنوز گل را چنان می‌رقصانند كه انگار مریم هنوز همان دخترك جوان و پر از شوق است. می‌گوید: «در كودكی مثل استادان كار می‌كردم. این حرف من نیست، مادرم می‌گفت.»   مریم ارباب یك دختر و دو پسر دارد و با فرزندان و نوه‌هایش در یك خانه زندگی می‌كند. دخترش كه حالا سنین میانسالی را پشت سر گذاشته است، راه مادر را ادامه نداده. مریم می‌گوید كه نه علاقه داشت و نه استعدادش را. از میان اعضای خانواده، تنها همسر نوه او به یادگیری سفال علاقه نشان داده است. دخترك روزهایی را در كنار دست مادربزرگ می‌نشیند و معجزه خاك و آب را یاد می‌گیرد تا هنر مریم بعد از خودش به خاك سپرده نشود. این سال‌ها كه توان به كوه رفتن و آوردن خاك مخصوص سفال دست‌ساز را ندارد، یكی از پسرانش این كار را برای او انجام می‌دهد. نوه‌های دخترش دور مریم بازی می‌كنند و او قربان صدقه‌شان می‌رود. دخترش می‌گوید كه همین سفالگری، مادرم را در این سن سر پا نگه داشته است. او در این سن و سال از راه ساخت این سفال‌ها و درآمد اندك فروش‌شان امرارمعاش می‌كند. می‌گوید: «كار بكن و منت حاتم‌طایی هم نكش. سال‌هاست روزی من از ساخت همین سفال‌هاست.» خاك كوه‌های اطراف فنوج را تبدیل به هنری می‌كند كه همدم این پیرزن است و مدام می‌گوید كه سلامتی و زندگی‌ام را مدیون همین خاك هستم. به ساعتی هم نرسیده، مریم از تكه‌ای گِل كه در میان مشت‌هایش ورز داده بود و روی بشقابی كوچك چرخانده و رقصانده بود، ظرفی درست می‌كند. هسته خرمای كوچك آخرین ابزار كار مریم است. ناهمواری‌های ‌ریزی كه با صدف دریایی رفع نشده‌اند را با وسواس صاف می‌كند و كوزه را در آفتاب می‌گذارد. همین كه ظرف خشك می‌شود نوبت رنگ است و نقوشی كه روی آن ظرف‌ها می‌كشد را از مادرش یاد گرفته است. طرح‌هایی ساده و غریب كه با طراحی‌های امروز روی سفال متفاوت است. نقش‌ها، خطوطی صاف و ساده هستند كه پیرامون ظرف را احاطه می‌كنند. ابزار نقاشی مریم پر پرندگان است و قرمزی منحصر به فرد نقش‌ها از خاكی در همان منطقه است كه با آب مخلوط می‌شود و رنگی به نام گِلُك را می‌سازد. كوره‌ای كه مریم هنرش را در آن به آتش می‌سپارد تا جاودانه شود، چاله‌ای كوچك و كم‌عمق است كه در آن برگ‌های خشكیده درخت خرما را آتش می‌زند، سفال‌ها را لابه‌لای برگ‌ها دفن می‌كند و می‌پزد. استاد بی‌مانند ساخت سفال دست‌ساز می‌گوید: «هنر من گنج من است، گنجی كه سال‌ها با من است.» این گنج كه سال‌ها در خانه كوچك پیرزن نهفته بود، مدتی است پیدا شده و راه مسوولان استانی و كشوری و علاقه‌مندان صنایع دستی را گاهی به كارگاهش باز می‌كند. كارهایش در این چند ماه در چند نمایشگاه داخلی و یك نمایشگاه خارجی عرضه شده و یكی از آثارش در سال گذشته نشان مرغوبیت ملی دریافت كرده است. در كنار شهرت سفال دست‌ساز كلپورگان كه در روستای كلپورگان شهرستان سراوان ساخته می‌شود، مریم ارباب چندین كیلومتر آن‌سوتر در فنوج، تقریبا به همان شیوه اما مهجورتر به تنهایی سفال می‌سازد. سفال‌های دست‌ساز بلوچستان بدون لعاب هستند و با رنگ‌‌های طبیعی و نقوشی الهام گرفته از طبیعت كه در طول تاریخ تقریبا دست‌نخورده مانده‌اند نقاشی می‌شوند. زنان سفالگر بلوچستان، موزه‌های زنده‌ای هستند كه می‌توان ساعت‌ها آنها را به تماشا نشست و در آخر ظرفی را از آنها تحویل گرفت كه انگار از اعماق خاك كاوش شده و مربوط به هزاران سال قبل است.  

کانال هنر بلوچ
پخش آنلاین جزء اول قرآن کریم با صوت شیخ سدیس