آهنگ پاپ بلوچی ایوب مهرجویی بنام تو

آهنگ پاپ بلوچی ایوب مهرجویی بنام تو,هنرمندان بلوچستان

آهنگ پاپ بلوچی ایوب مهرجویی بنام تو

آهنگو  تنطیم : ایوب مهرجویی

خواننده بلوچ

آهنگ بلوچی

شعر بلوچی شاعر بلوچ آهنگ شاد بلوچی

to

pop song track

singer : Ayub Mehjouee

[balouchart.ir]

پخش آنلاین

[embed]https://dl.balouchart.ir/uploads/balouchartist/ayub-mehjouee-to.mp3[/embed]

آهنگ پاپ بلوچی هادی نارویی بنام گریوگ

آهنگ پاپ بلوچی هادی نارویی بنام گریوگ,هنرمندان بلوچستان

آهنگ پاپ بلوچی هادی نارویی بنام گریوگ

ترانه و تنطیم : هادی نارویی

میکس و مسترینگ : عبدالسلام بلوچی

خواننده بلوچ

آهنگ بلوچی

شعر بلوچی شاعر بلوچ آهنگ شاد بلوچی

Grgeryvag

pop song track

singer : Hadi Narouei

[balouchart.ir]

دریافت

آهنگ پاپ بلوچی سعودملک زهی بنام وفا

آهنگ پاپ بلوچی سعودملک زهی بنام وفا,هنرمندان بلوچستان

آهنگ پاپ بلوچی سعودملک زهی بنام وفا

ملودی و تنطیم : جواد تابان

بنجو : نسیم علی بلوچ

هارمونی : وسیم علی بلوچ

نوازنده گیتار الکترونیک : جواد تابان

ترانه سرا : غلام بهار بلوچ

خواننده بلوچ

آهنگ بلوچی

شعر بلوچی شاعر بلوچ آهنگ شاد بلوچی

Vafa

pop song track

singer : Saood Malek Zahi

[balouchart.ir]

دریافت

داستان سالی که به نام «حصیر» شد

داستان سالی که به نام «حصیر» شد,هنرمندان بلوچستان

داستان سالی که به نام «حصیر» شد

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از ایسنا،بعد از آنکه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری سال ۱۳۹۶ را سال «حصیر» اعلام کرد، طرح «کاروان پیوند صنایع دستی» شکل گرفت؛ هدف از این طرح حمایت از هنرمندان حصیرباف مناطق محروم ایران عنوان شد اما ایده این طرح، چگونه و از کجا شکل گرفت؟

قرار شد «کاروان پیوند» محصولات حصیری هنرمندان هشت استانِ خراسان جنوبی، خوزستان، سیستان و بلوچستان، یزد، کرمان، هرمزگان، بوشهر و گیلان را خریداری کند سپس این محصولات در نمایشگاه‌ها و شهرهای مختلف ایران عرضه شوند. گالری صنایع دستی نیز در مرداد ماه امسال با نمایش محصولات حصیری هشت استان افتتاح شد.  بهمن نامور مطلق- معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی کشور- در مراسم افتتاح این گالری اعلام کرد:  فاز اول طرح پیوند اجرا و محصولات هشت استانی که حصیر تولید می‌کردند، خریداری شد. معتقدم محروم‌ترین قشر در حوزه صنایع دستی، حصیرباف‌ها هستند. بنابراین بیش از ۲۰۰ میلیون تومان برای این کار هزینه شد و اولین گام برای فروش این محصولات در کاخ نیاوران برداشته شد. «کاروان پیوند» بعد از عرضه حصیرها در کاخ نیاوران، در بیست و هشتمین نمایشگاه صنایع دستی نیز حاضر شد و حتی بعد از پایان نمایشگاه، حصیرهای باقی مانده غرفه‌های استان‌های دیگر را بر اساس قیمت کارشناسان صنایع دستی خریداری کرد. این کاروان در شهرها و نمایشگاه‌های دیگر نیز حضور پیدا کرد. حتی پای حصیر به بخش بسته بندی نیز باز شد و یک شرکت فعال در حوزه بسته‌بندی و فروش صنایع دستی در بستر وب، بسته‌بندی‌های جدیدی از جنس حصیر را روانه بازار کرد. مردم با محرومیت زیاد، صنایع دستی تولید می‌کردند بهمن نامورمطلق - معاون صنایع دستی کشور در گفت‌وگو با ایسنا درباره چگونگی شکل‌گیری این طرح و نامگذاری امسال به عنوان سال «حصیر» توضیح داد: قرار بود در بازدیدهای نوروزی سال ۱۳۹۶ به کرمان، خراسان جنوبی و یزد سر بزنم. وقتی به کرمان سفر کردم از جیرفت و لارستان بازدید کردم سپس از شهداد به خراسان جنوبی رفتم این سفر حدود ۱۰ روز زمان برد. او ادامه داد: وقتی به شهر شهداد در کرمان رسیدم به پیشنهاد یکی از هنرمندان از چند روستا از جمله روستاهای رودخانه، قلعه و محمد آباد بازدید کردم. در این مناطق مردم با محرومیت زیاد، صنایع دستی تولید می‌کردند. در همین سفرها بود که با فردی به نام یدالله که نابینا بود و «ارغوان بافی» انجام می‌داد، آشنا شدم. معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی اضافه کرد: هنرمندان این مناطق محصولات خود را با مبلغ ناچیزی عرضه می‌کردند و از این بابت هم خیلی خوشحال بودند. وقتی وضعیت این دسته از هنرمندان را دیدم چند ایده برای کمک به آنها به ذهنم رسید. یکی از ایده‌ها ایجاد یک موسسه خیریه بود تا بتوانیم به آنها کمک جدی کنیم که شکل کمیته امداد هم نداشته باشد. با همین صحنه در مناطق «دهسلم» و «نهبندان» در خراسان جنوبی نیز مواجه شدم، مردم این منطقه در فقر شدید زندگی می‌کردند. نامور مطلق افزود: «طرح پیوند» همزمان با بحث‌هایی که به واسطه هُلدینگ با شرکت حامیان داشتیم، مطرح شد که آن‌ها هم پذیرفتند. این موضوع شکل یک پروژه گرفت که در این زمینه تفاهم‌نامه‌هایی نیز نوشته شد. همچنین ایده نامگذاری سال حصیر بعد از سفرم به این استان‌ها به ذهنم رسید که آن را در شورای معاونت صنایع دستی مطرح کردم و با آن موافقت شد. او یادآور شد: بیش از ۱۰ بار با شرکت حامیان جلسه برگزار کردیم و به این نتیجه رسیدیم که کاروان‌ خرید و فروش حصیر را راه‌اندازی کنیم. کاروان اول سه کامیون شد که یکی از آن‌ها به میناب، دیگری به کرمان و کامیون سوم به سیستان و بلوچستان رفت و خریدهای حصیر از استان سیستان و بلوچستان را شخصا انجام دادم.  انبار کرج را برای دِپوی حصیرها در اختیار حامیان گذاشتیم معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی با بیان اینکه فکر و طرح این ایده را معاونت صنایع دستی مطرح کرد و شرکت حامیان سرمایه‌گذاری آن را انجام داد تا این طرح اجرایی شود، گفت:  انبار کرج را که تصمیم داریم به عنوان پایانه صادراتی صنایع دستی در نظر بگیریم، برای دِپوی حصیر در اختیار شرکت حامیان گذاشتیم. نامور مطلق همچنین درباره نامگذاری «طرح پیوند»، اظهار کرد: تولیدات حصیر در برخی نقاط کشور خوب است اما فروش آن منطقه خوب نیست از طرفی ما در برخی نقاط فروش خوبی داریم در حالی که تولیدات آنها کافی نیست. برای مثال در فصل تابستان کمترکسی به شهداد و سیستان و بلوچستان سفر می‌کند در حالی که هنرمندان این مناطق حصیر تولید می‌کنند اما نمی‌توانند محصولات خود را بفروشند، قرار شد محصولات این مناطق را خریداری و در شهرهای دیگر مثل تهران یا شمال ایران عرضه کنیم. او بیان کرد: حجم تقاضا در فصل تابستان و برخی مناطق آنقدر زیاد است که گاهی اوقات از کشورهای دیگر حصیر وارد می‌شود. در واقع هدف از این طرح، پیوند مراکز تولید با مراکز فروش است. از این به بعد مدل‌های فروش پروژه را شرکت حامیان برنامه‌ریزی می‌کند و انجام می‌دهد و ما تنها حمایت معنوی انجام می‌دهیم و کمی هم نظارت خواهیم داشت. قرار شده برای فروش حصیرها  رویدادهایی تعریف شود، شرکت حامیان نباید در سال اول انجام این پروژه انتظار سود داشته باشد. هیچ هنرمندی تا کنون از کاروان پیوند شکایت نکرده است معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی درباره اینکه آیا این معاونت بر روی قیمت‌هایی که شرکت حامیان عرضه می‌کند، نظارت هم دارد؟ پاسخ داد: هنرمندان ما با محاسبه هزینه‌های جا به جایی محصولاتشان برای شرکت در نمایشگاه‌های مختلف، همان محصولات را در محل سکونت خودشان می‌فروشند و تاکنون نیز هیچ هنرمندی شکایتی از «کاروان پیوند» مبنی بر اینکه محصولات را با قیمت پایین از آن‌ها خریده‌اند، نداشته است. حتی مشاهده شده برخی از تولیدکنندگان قیمت‌هایشان را افزایش داده‌اند و ما اعلام کردیم تولیدکنندگان سعی کنند، قیمت فروش را به همان شکل نگه دارند تا شرکت‌ حامیان متضرر نشود. نامور مطلق با بیان اینکه "این یک کار تجاری است" گفت: برخی می‌خواهند طرحی که می‌تواند برای بسیاری نجات دهنده باشد، زیر سوال ببرند. آیا نفس خرید حمایت نیست؟  قبل از آنکه این طرح اجرایی شود این طور مطرح می‌کردند که محصولات روی دست تولید کننده مانده است. برخی‌ دوست ندارند طرح‌هایی برای حمایت از محرومین در جامعه باشد و ما می‌خواهیم محرومین گردش مالی داشته باشند تا از این وضعیت خارج شوند. اگر  هنرمندی مدعی است که شرکت حامیان با قیمتی نامتعارف از او خرید کرده است، شکایت کند، ما رسیدگی می‌کنیم. در هیچ قانونی نیامده است یک خریدار یا تاجر با هر قیمتی که محصولی را خریده است با همان قیمت باید محصول را عرضه کند، اگر این طور باشد که تجارت محسوب نمی‌شود. طرح کاروان پیوند تا چه زمانی ادامه دارد؟ او درباره اینکه این طرح تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ اظهار کرد: اگر این طرح ضرر ندهد سعی می‌کنیم  آن را در بخش حصیر گسترش دهیم. از شرکت‌ حامیان نیز خواهش می‌کنیم آن را به شاخه‌های دیگر از جمله حوله‌بافی گسترش دهند. ما به سراغ محصولات و مناطقی می‌رویم که محرومین در آن فعالیت می‌کنند و می‌خواهیم از هنرمندانی که در مناطق دور هستند و صدا ندارند حمایت کنیم. اتفاقا باید حمایت بیشتر را از هنرمندانی که صدای آن‌ها شنیده نشده، انجام داد. ما در صحبت با شرکت حامیان سعی کردیم هنرمندان مناطق محروم را که در پنج رشته فعالیت می‌کنند به این شکل حمایت کنیم تا وضعیت آنها بهبود پیدا کند. این طرح به محرومیت‌زدایی، خرید، فروش و طراحی روز کمک زیادی می‌کند.   معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی با بیان اینکه انجام این کار چند هدف را دنبال می‌کند، افزود: هدف از این طرح خرید محصولات هنرمند است. هدف دوم جلوگیری از ورود کالاهای قاچاق و هدف بعدی  این است که تولید کننده به مرور با سلیقه‌های روز آشنا ‌شود. در حال حاضر حصیرهای خوبی تولید می‌شود اما با این طرح، تولیدکنندگان امیدوارتر شدند و در حال طراحی‌های جدیدتری هستند. نامور مطلق ادامه داد: در جیرفت و بافق طراحی‌هایی  در حوزه حصیر دیدم که شگفت‌انگیز بود. یکی از بهترین دستاوردهای طرح کاروان پیوند صنایع دستی طراحی‌هایی جدید برای کاربری‌های به روز است. دانش حصیر در کشور ما بسیار گسترده است اما در بخش طراحی خیلی ضعیف هستیم. او همچنین بیان کرد: شرکت حامیان فقط یک پروژه است تا این موتور خاموش را راه بیندازد، به جز این شرکت چند تاجر نیز برای سرمایه‌گذاری در بخش حصیر و سوزن‌دوزی اعلام آمادگی کرده‌اند. از طرفی راه‌های قبلی یعنی حضور هنرمندان در نمایشگاه‌ها را نبسته‌ایم. درصدد ارتقا دانش حصیر هستیم معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی درپاسخ به اینکه آیا معاونت صنایع دستی برنامه‌ای برای ترغیب جوانان این مناطق جهت گرایش به تولید حصیر دارد؟ توضیح داد: ما در صددیم تا امسال دانش حصیر را ارتقا دهیم. نسل جوان می‌تواند طراحی را انجام دهد. بیشتر افرادی که در حال حاضر حصیر تولید می‌کنند نسل قدیم هستند زیرا این کار سود اقتصادی ندارد و کسی از آن‌ها خریداری نمی‌کند. اما با حضور معاونت صنایع دستی و خرید حصیر، نسل جدید نیز متوجه منفعت این کار شده و به آن روی می‌آورند. وی اضافه کرد: ما تولیدکنندگان جوانی داریم که در این زمینه تحصیل کرده‌اند و همین افراد صنعت حصیر را تکان می‌دهند. اگر ما بتوانیم چرخش مالی در این بخش را داشته باشیم، نسل جدید هم به آن گرایش پیدا می‌کنند. ما تولیدکنندگانی داریم که حصیربافی را به نسل جدید آموزش می‌دهند. نامور مطلق درباره اینکه چرا با وجود فروشگاه‌های متعدد صنایع دستی در تهران، فروشگاه اختصاصی برای عرضه حصیر نداریم؟ گفت: ما می‌توانیم برای این کار مشوق‌هایی تعریف کنیم. برای مثال در نمایشگاه‌ها، بخشی را به عرضه حصیر اختصاص می‌دهیم. البته حصیری که ما تولید می‌کنیم  در بسیاری از فروشگاه‌ها قابل عرضه نیست زیرا دانش حصیر کشور ما عقب‌تر از دانش جهانی است. نمی‌توان در سالی که شروع به کار کرده‌ایم هم شرکت حامیان خوب بفروشد و هم حصیر را در فروشگاه‌های لاکچری عرضه کنیم. باید اجازه دهیم این گفتمان کم کم جاری شود، در حال حاضر کمپین حصیر راه‌اندازی شده و گفتمانی که مد نظر ما بوده در حال شکل گیری است.

سیستان وبلوچستان «مقصد گردشگری» از شعار تا واقعیت

سیستان وبلوچستان «مقصد گردشگری» از شعار تا واقعیت,هنرمندان بلوچستان

سیستان وبلوچستان «مقصد گردشگری» از شعار تا واقعیت

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از خبرگزاری مهر ، سیستان و بلوچستان در سال ۹۶ از سوی مسئولان استان به عنوان مقصد گردشگری معرفی شد اما به نظر می رسد، نبود زیرساخت های مناسب و همچنین مدیریت کار آزموده موجب عدم تحقق این شعار شده است.

گروه استان‌ها: سیستان و بلوچستان به عنوان یکی از پهناورترین و همچنین قدیمی ترین استان های کشور  دارای ظرفیت های بالقوه فراوانی است که متاسفانه هنوز بالفعل نشده است که یکی از این ظرفیت ها حوزه گردشگری است.

صد البته که استفاده از ظرفیت های حوزه گردشگری در نقاط مختلف ایران همچنان مغفول مانده است اما متاسفانه در استان سیستان و بلوچستان با توجه به محرومیت تاریخی در این زمینه نیز مشکلات و معضلات فراوانی وجود دارد.

مقصدی که امکانات ندارد

اگر بخواهیم از ظرفیت های گردشگری سیستان و بلوچستان بگوییم باید ساعت ها و شاید هفته ها وقت بگذاریم تا ذره ای از شکوه و عظمت این جغرافیای تاریخی را بازگو کنیم زیرا از شمال تا جنوب این استان پر است از مناطق زیبای طبیعی و همچنین اماکن تاریخی که هر کدام به تنهایی سرمایه ای گرانبها برای این منطقه و کشور به شمار می آید.

شهر سوخته، کوه خواجه، قلعه رستم، دهانه غلامان و چندین اثر تاریخی دیگر در شمال استان و همچنین کوه تفتان، روستای زیبای « تمین»، غار «لادیز»، قلعه «سب»، آرامگاه «هفتاد ملا»، رودخانه «سرباز»(زیستگاه گاندو) و سواحل زیبای مکران در جنوب استان نمونه ای از این داشته ها هستند.

متاسفانه با توجه به این همه ظرفیت، سیستان و بلوچستان همچنان جزء محرومترین مناطق کشور است از همین رو مسئولان استان به منظور تقویت و ایجاد زیرساخت‌های لازم گردشگری این استان را به عنوان مقصد گردشگری کشور در سال ۹۶ اعلام کردند

سازِ ناکوک «خلیفه محمود»/ زندگی آخرین بازماندهٔ موسیقی درمانی بلوچ

سازِ ناکوک «خلیفه محمود»/ زندگی آخرین بازماندهٔ موسیقی درمانی بلوچ,هنرمندان بلوچستان

سازِ ناکوک «خلیفه محمود»/ زندگی آخرین بازماندهٔ موسیقی درمانی بلوچ

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از روزنامه شهروند نوشت: طبل را می‌آورند. خلیفه محمود دستش را به طبل می‌کشد و بعد با کف دست و نوک انگشت‌های استخوانی‌اش می‌کوبد به آن. صدای بمش اتاق را پر می‌کند و خلیفه با صدای خش‌دار ذکرها را از حنجره چین خورده‌اش به بیرون پیچ و تاب می‌دهد.

 

سال‌هاست كه هفت جد «ناكو محمود» نواهاي موسيقايي را با ضرب و آوا می‌خوانند و مردم براي تسكين دردهايشان به آن‌جا می‌روند و پير پتر در هفت مرحله با اجراي «گوآتي» به درمان بيماري آنها می‌پردازند. خليفه محمود اما آخرين بازمانده موسيقي درماني بلوچ در روستاي نوك آباد سيستان و بلوچستان است، سيه چرده با صدايي نازك و زير. موسيقي از هفت نسل قبل به او رسيده است و حالا سرپرست گروهي هفت نفره است كه از ٥٠‌سال قبل براي درمان بيمارها اين مراسم را اجرا می‌كند. بالاي تپه اما همانجاست كه می‌شود «ناكو» یا همان «محمد بلیده» را پيدا كرد. شن‌هاي ريز و درشت با هر قدم ليز می‌خورند به پايين. غروب آفتاب روي سر خانه‌ها سوار است. توي آن اتاق كوچك را انگار، سراسر سايه گرفته. نوه‌ها با آن لباس‌هاي رنگارنگ، مثل رنگين كمان نشسته‌اند زير نور لامپ كم زور ٥٠ وات. بچه‌هاي لاغر اندام با چشم‌هايي سياه و سرمه كشيده پچ پچ كنان می‌خندند اما نمي دانند حكايت اين همه برو و بيا در خانه پدربزرگشان چيست؟ بعضي بابا بزرگشان را سرپرست گروه «پير پتر» صدا می‌كنند بعضي «خليفه» يا «ناكو» محمود. «پيرپتر» همان موسيقي درماني يا «گواتي» بلوچ است، خليفه، مقام يا رتبه استادي در اين نوع موسيقي است و «ناكو» در زبان بلوچ يعني عمو. «گواتي» هم يك نوع مراسم ذكر خواني با ريشه مذهبي است كه اغلب با همراهي سازهاي كوبه‌اي اجرا می‌شود. نوه‌ها به در پوسيده آبي رنگ خانه عمويشان تكيه داده‌اند. میهمان كه می‌رسد نگاه‌هايشان قلاب می‌شود به صورت او و قدم‌هايشان را عقب می‌كشند. «خليفه محمود» بدن خميده‌اش را روي عصا می‌اندازد و شانه‌هاي لاغرش به چپ و راست تلو تلو می‌خورد بعد قدم از قدم بر می‌دارد. بالاي دست اتاق را تعارف می‌كند به میهمان. خودش هم روي فرش لوله شده بالاي اتاق می‌نشيند. پیراهن سفید و بلند بلوچی‌اش را تا می‌زند و بعد پاچه شلوار پای راست را تا زانو بالا می‌برد. آرام با انگشت روی پا ضربه می‌زند، صورتش جمع می‌شود صدای نفسش بریده می‌آيد و قطره‌هاي آب می‌نشيند روي پيشاني‌اش. سرش تاب می‌خورد به عقب. از چند ماه قبل كه يكي از بيماران در زمان اجراي مراسم خودش را روي «ناكو محمود» رها كرد پايش درد می‌كند و حالا همين درد، كارش را براي راه رفتن و اجرا سخت كرده است. خليفه محمود طبل را در دستانش می‌چرخاند و چشمش آن خط‌هاي قهوه اي رنگ روي آن را دنبال می‌كند. هر كدام از طبل‌ها اسم خاصي دارند آنها كه كوچكترند «كيسل» و بزرگترها كه در دست سرپرست گروه است «سماع». جز اندازه، صداي زير و بم طبل‌ها آنها را از يكديگر متفاوت می‌كند: «یک طبل حرف می‌زند و آن دیگری جواب می‌دهد، یکی الله می‌گوید و آن یکی یا رسول. اين ريتم كار است. ذكر ساز است و ساز هم ذكر.» صداها پشت هم تكرار می‌شود و موسيقي يك طبال صداي طبال ديگر را تكميل می‌كند. ذکرها زیاد است و در هفت مرحله برای بیمار همراه با طبل خوانده می‌شود. «كار ما بيشتر با بيماراني است كه مشكل اعصاب و روان دارند؛ بيماراني كه به پزشك مراجعه می‌كنند، دارو براي آنها تجويز می‌شود. بيمار دارو را كه مصرف می‌كند، خوب است اما وقتي دارو قطع می‌شود دوباره به حالت قبلي بر می‌گردد. ما می‌گوييم اين افراد جن زده شده‌اند و اجنه به وجودشان نفوذ پيدا كرده است بنابراين با موسيقي اين افراد را تسكين می‌دهيم.» در اين نوع تفكر جن انواع مختلفي دارد با اسامي و كاركردهاي مختلف. جن «خناس» به درون انسان راه‌یافته و او را وسوسه می‌كند و جن «غول» كه در بيابان سر راه انسان قرار می‌گيرد يا مثلا جن «عيثم» كه انسان را از اخبار نقاط مختلف جهان با خبر می‌كند. جن «حوش»، «شيخ» يا «پري» اسامي ديگري از جن‌ها است كه خليفه محمود از آنها ياد می‌كند.«رسوخ اجنه به وجود انسان منشأ تمام افسردگي و بيماري‌هاي روحي - رواني او است.» هفت طبال نیم خیز می‌شوند و به حرکت در می‌آیند بعد بیمار به رقص در می‌آید. صدا، صدا و ذکرهای خداوند بخشنده و متعال در هم آميخته می‌شود. خليفه با ريتمي ساده، الله گويان دست بر طبل می‌زند و صداها در هوا پخش است: «همراه طبل ذكر می‌خوانيم بيمار با رقص از حال خود خارج می‌شود. او خود را به نواي موسيقي می‌سپارد و شروع می‌كند به سماع. ما ارواحي را كه به جسم اين بيمارها رسوخ پيدا كرده‌اند می‌بينيم.» اغلب مشكل كار بيماران در يك جلسه حل نمي شود، درمان بعضي از آنها تا ١٥ جلسه ادامه پيدا می‌كند و تعداد جلسات به حال مريض بستگي دارد اما اگر همه مراحل براي بيمار طي شد و تسكين پيدا نكرد او را به مقبره «شیخ لعل شهباز قلندر» يكي از مريدان اين مسلك در سيروان پاكستان می‌برند و بيمار خود را به آن‌جا می‌سپارد. خليفه محمود ٦٩‌سال قبل در روستاي نوك آباد سيستان‌وبلوچستان به دنيا آمده است و از نوجواني بيشترين خاطره اي كه دارد آموخته‌هايي است از موسيقي، طبل و ٧٠ ذكر مذهبي كه هفت جد پدري‌اش آنها را در سينه حفظ داشتند. پدر، مادر، برادر و خواهرش همگي در روستا به دنيا آمده اند. پدر و مادر خليفه محمود البته در نيكشهر همديگر را يافتند اما براي برگزاري مراسم عروسي به پاكستان رفتند و بعد به روستا آمدند: «پدر عشق داشت به اين كار اما حالا همه به فكر در آمد هستند و هركس براي يادگيري اين نوع موسيقي می‌آيد بايد شغل ديگري هم براي امرار معاش داشته باشد.» سواد خواندن و نوشتن ندارد،‌ مدرسه نرفته است. كودك كه بود به تازگي مكتب و مدرسه آن‌جا راه افتاد. خليفه محمود اما آن وقت‌ها از مدرسه می‌ترسيد براي همين دل به دانسته‌هاي پدر داد و مدرسه نرفت. فارسي را هم دست و پا شكسته می‌داند، بلوچي حرف می‌زند و ديگران حرف‌هايش را به فارسي بر می‌گردانند: «تا چند هفته بعد از اين كه بيمار به ما مراجعه كرد با حال و هواي او كار داريم و برايش موسيقي اجرا می‌كنيم.» از سال‌هاي بسيار دور مردم شهرهاي ديگر كه آوازه خانواده «خليفه محمود» را شنيده بودند آنها را هفته‌ها میهمان می‌كردند و خودشان را براي درمان به موسيقي می‌سپردند: «بيماراني داشتيم كه از افسردگي نمي توانستند حرف بزنند، می‌آمدند خود را به موسيقي می‌سپردند تا حالشان بهتر شود.» البته اين نوع درمان تنها براي مشكلات روحي نيست و آ‌ن‌طور كه «خليفه محمود» از آن حرف می‌زند درمان بعضي دردهاي عضلاني هم با اين مراسم درمان می‌شود. آنها می‌گويند كه اجنه بدن اين افراد را كرخت كرده است. براي درمان اين دردها روغن مخصوصي را در يك دايره آهني بزرگ و مشكي رنگ می‌ريزند و در زمان اجراي هر هفت طبال روي آتش می‌گذارند بعد ذكرها را خواندند. پيرمرد چابك تني، بدن بيماران را با اين روغن مشت و مال می‌دهد و بعد از هفت اجرا بيمار اثر مثبت آن را می‌بيند. عدد هفت در اين مراسم نقش ويژه اي دارد چون در فرهنگ بلوچ احترام خاصي براي آن قایل هستند همان‌طور كه در همه جاي ايران اين عدد مقدس است. نمونه‌هاي زيادي از تقدس عدد هفت در فرهنگ و ادبيات ايراني هست مثل هفت خوان یا هفت منزلگاه كه فردوسي آن را از سر قهرمانان حماسي خود می‌گذراند يا هفت پادشاه هفت كشور كه در شاهنامه به آن اشاره شود. ترس خلیفه محمود خليفه محمود باز دست در هوا می‌چرخاند و چند دقيقه اي با زير و بم طبل‌ها ذكرها را می‌خواند: «الله و يا نبي يا رسول كريم يا رسول كريم محمد ابن عبدالله.. الله و يا نبي يا رسول خليل يا رسول كريم محمد ابن عبدالله. الله و يا بني يا رسول ربيع يا رسول ربيع محمد ابن عبدالله .. الله و الله ....» چشم‌هاي سياه براقش حرف می‌زند، گاه خيره به روبه‌رو و گاه مسخ در چشم آدم‌ها. سر می‌چرخاند و شانه‌ها را به چپ و راست غلت می‌دهد. خليفه محمود در خلسه است و انگار خود را در جاي ديگري يافته. سوچكي را می‌آورند؛ پودري گياهي و صورتي رنگ. آن را قبل از اجرا دود می‌كنند تا عطر بهشتي‌اش هوا را پر كند و وقتي هوا از عطر سوچكي پر شد موسيقي آغاز می‌شود. مراسم را حتما بايد در يك محل پاكيزه و مرتب برگزار كنند تا بيشترين تاثير را داشته باشد. خليفه محمود مثل خيلي‌هاي ديگر معتقد است كه موسيقي بر ذهن و روان آدم تاثير می‌گذارد و او را شفا می‌دهد: «زمان اجرا احساس می‌كنم بين زمين و آسمان معلق هستم و پرواز می‌كنم. اجرا كه تمام می‌شود آرام می‌شوم، سبك و خوشحال می‌شوم. اين آرامش رنگش سرخ است سرخ... مثل دانه‌هاي انار.» آرزوي خليفه محمود اما چند ثانيه اي خلاصه می‌شود در سكوت و بعد به حرف می‌آيد: «می‌ترسم كه اين نوا در دنياي امروز گم شود.» بعد هم يك اي كاش می‌چسباند پشت جمله‌اش كه« اي كاش نميرد. اي كاش زحمت‌هايي كه استادم برايم كشيده است از بين نرود.» خليفه محمود ٥ دختر و ٤ پسر دارد و دو تا از پسرانش هم در اجراي موسيقي با او همراهند اما از نظر او براي حفظ ميراث تاريخي‌اش اين چند نفر كافي نيستند. عميق نفس می‌كشد، چشم روي چشم می‌گذارد و دست به پيشاني می‌برد: «همين‌طور پيش برود اين موسيقي هم از بين می‌رود. امروز اگر كاري درآمدزايي نداشته باشد هيچ كس به دنبالش نمي رود كل فرزندان من كارگر و كارمند هستند و هيچ كدام به‌طور جدي روي موسيقي تمركز ندارند چون بايد دنبال لقمه ناني باشند براي بچه‌هايشان.» بازمانده‌ها در خانه‌های چهارمتری موسيقي درماني بلوچ در ديار رستم خواهان زياد دارد اما هيچ‌كس به‌عنوان شغل آن را نمي آموزد همه به دنبال شغلي نان و آبدارند تا در اين وضعيت بي آبي و بيكاري از آن براي اهل و عيال آبي گرم شود. ديگر گذشت آن زمان كه آدم‌هايي مثل خليفه محمود آن نواهاي آسماني را با عشق می‌آموختند و بعد براي اجرا به صحنه می‌رفتند: «موسيقي پولي برايم نداشت اما ايمانم را سالم كرد. حالا جوان‌ها می‌آيند كه ياد بگيرند دست رد به سينه شان نمي زنم كسي چه می‌داند شايد اينها ادامه دهنده راه من باشند.» موسيقي درماني در بلوچستان به مراسم «گواتي» يا «دمال» هم شهرت دارد. «گوات» در زنان و «دمال» در مردان به بيماري گفته می‌شود كه تعادل روحي- رواني‌اش بر هم خورده است. بلوچي‌ها معتقدند كه «گوات» نوعي بيماري رواني است و تنها موسيقي است كه می‌تواند اين بيماري را از انسان دور كند. اين مراسم همراه با حركات موزون و تكرار شونده فرد را از مرحله خودآگاه دور می‌كند. واكنش بيمار به يك نوع آهنگ باعث تداوم آن در ادامه درمان بيمار می‌شود. آنها بيشتر پيرو تفكرات شيخ عبدالقادر گيلاني هستند كه مقبره‌اش در بغداد است و گاهي در ذكرهايشان هم اسم شيخ بغدادي برده می‌شود. خاستگاه آن هم در همان جاست؛« بغدادِ عراق» كه البته در سال‌هاي خيلي دور جزئي از خاك پهناور ايران بود بنابراين خليفه خاستگاه اصلي آن را ايراني می‌داند: «يك دسته از اين موسيقيدان‌ها هم به پاكستان رفته‌اند و آن‌جا براي خود كار می‌كنند چون آزادي بيشتري داشتند. آنجا براي خود بارگاهي درست كرده‌اند و بيماراني كه اينجا درمان نمي شوند را در مرحله آخر به آن‌جا می‌فرستيم.» اين مراسم شباهت‌هاي زيادي هم به موسيقي «زار» جنوب ايران دارد كه در اصل از آفريقا به ايران آمده است. در اين نوع موسيقي هم «باد» منشأ تسخير برخي بيماران شناخته می‌شود و بيماران را هم «اهل هوا» می‌نامند. پيرمرد نزديك به هفتاد‌سال از سنش گذشته است جز مستمري اندك سهمي از بودجه‌هاي كلان فرهنگي كشور ندارد: «ما در اين ديار غريبيم. هيچ كس به ما كمك نمي كند تا همين حالا هم درويشي زندگي كرده ايم.» خليفه محمود جز پاكستان براي اجرا به كشور ديگري نرفته است اما براي اجراي مراسم دولتي به مشهد، زاهدان، كرمان، ساري، گرگان، كردستان و سنندج رفته است و براي جشنواره موسيقي فجر به تهران سفر كرده. سقف خانه خليفه محمود شكافي به آسمان باز كرده است براي همين از چند روز قبل در اتاق كوچك پسرش در همسايگي میهمان است تا سقف خانه ترميم شود. محمد بلوچ‌زهي، بخشدار نيكشهر هم در گفت‌وگو با «شهروند» روايت خود را از آخرين بازمانده موسيقي درماني بلوچ دارد: «خليفه محمود بليده سرپرست گروه موسيقي پير پتر از آخرين بازماندگان اين نوع موسيقي در بلوچستان است كه به آن «گوآتي» هم گفته می‌شود و مثل موسيقي زار هرمزگان مريض جن زده را با طبل و آواي عرفاني تسكين می‌دهند. اين روش درماني در گذشته رواج بيشتري داشته اما الان كمتر شده است.» او می‌گويد كه تنها راه درآمد اين گروه موسيقي از همين راه است كه متاسفانه خيلي هم خوب نيست: «تنها سه نفر از آخرين نسل موسيقي درماني بلوچ باقيمانده است كه خليفه محمود سرپرست آن‌ها است اما شرايط زندگي آنها به نحوي است كه اغلب در يك اتاق ٤، ٣ متري زندگي می‌كنند. وضعيت زندگي هنرمندان بلوچ نياز به رسيدگي مسئولين دارد.» روستاي نوک‌آباد درواقع زادگاه و خاستگاه پيرپتران يعني همان موسيقي درماني بلوچ است. اين روستا تقریبا در دو کیلومتری شهر نیک شهر قرار دارد با حدود ٧٠٠ نفر جمعيت. به تازگي اما بخشدار نيكشهر در فكر ساختن المان «ناكو محمود» براي نصب در ورودي روستا است و براي نصب اين المان ميداني هم در اين روستا درحال ساخت است اما او از مجسمه‌سازان، خيرين و دوستداران هنرهاي رو به زوال خواسته است تا آنها را در ساخت تنديس يادبود «خليفه محمود» ياري كنند.

رونق بازار سنتی مادر بزرگ ها

رونق بازار سنتی مادر بزرگ ها,هنرمندان بلوچستان

رونق بازار سنتی مادر بزرگ ها

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از خبرگزاری صدا و سیما مرکز سیستان و بلوچستان ، بَلک بازار (ballok) ، یا بازار مادربزرگ ها در چابهار قدمتی دیرینه دارد و با وجود بازارهای جدید در این منطقه، این بازار رونق خاصی دارد.

این بازار به خاطر عرضه تولیدات زنان ومادران بلوچ به بلوک بازار شهرت یافته است اما اکنون نه تنها مادربزرگ ها بلکه تمامی نسل ها از این بازار سنتی چابهار نان می خورند . دربازار مادر بزرگ ها، همه چیز یافت می شود از اجناس ارزان قیمت تا فروش انواع طلاجات دست ساخته هنرمندان سیستان و بلوچستان؛ قیمت برخی اززیورآلات ساخته شده به ۲۵ میلیون تومان می رسد . هر غذایی را که بانوی ایرانی طبخ می کند، می تواند دربازار مادربزرگ ها ، ادویه مخصوص آن را بیابد، ادویه مخصوص ماهی ، ادویه مخصوص گوشت ،مرغ و ...... جذابترین قسمت بازار، بخش تولید وفروش لباس های زنانه بلوچی است، جایی که طرح ونقش را مشتری انتخاب می کند ودوخت ودوز پارچه را از نزدیک می بیند. صدای چرخ خیاطی بیش از صدنفر در این راسته که بلند می شود عظمت چرخه اشتغال از قبیل پوشاک ایرانی را می شود، دید .

 

کانال هنر بلوچ
پخش آنلاین جزء اول قرآن کریم با صوت شیخ سدیس