خانه » دسته‌بندی " هنرمندان " (برگه 3)
نمایش مطالب دسته بندی : هنرمندان

اجرای شیرمحمد اسپندار در خانه هنرمندان

اجرای شیرمحمد اسپندار در خانه هنرمندان,هنرمندان بلوچستان

اجرای شیرمحمد اسپندار در خانه هنرمندان

شیرمحمد اسپندار عصر امروز در جریان برگزاری نمایشگاه صنایع دستی سیستان و بلوچستان در خانه هنرمندان ایران به نوازندگی دونلی خواهد پرداخت.

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از گزارش خبرنگار ایلنا، شیرمحمد اسپندار که مهمترین دونلی‌نواز ایرانی محسوب می‌شود از ساعت ۱۷ امروز (چهارشنبه ۳ خرداد) در خانه هنرمندان ایران بخش‌هایی از رپرتوار خاص موسیقی بلوچستان را اجرا خواهد کرد. این درحالی است که همزمان با این اجرا نیز نمایشگاه صنایع دستی سیستان و بلوچستان با حضور بسیار از هنرمندان این حوزه در خانه هنرمندان دایر خواهد بود. شیرمحمد اسپندار به واسطه کسب دکترای افتخاری موسیقی سنتی از کشور فرانسه جایگاه ویژه‌ای در موسیقی فولک جهان دارد و یک از معدود نوازندگان موسیقی نواحی ایران است که در فستیوال فرانسه موفق به کسب جایزه شده و هنوز در قید حیات است. این نوازنده دونلی سال ۱۳۱۰ در بمپور بلوچستان متولد شد و در نوجوانی به کراچی پاکستان رفت و در سال ۱۳۳۷ پس از کسب تجربه در زمینه موسیقی به ایران بازگشت. وی تا سال ۱۳۶۲ برای نواختن موسیقی بلوچی از تک نی هم استفاده می‌کرده‌است. وی نواختن دونی یا دونلی را با نگاه کردن به انگشتان کسی که همزمان در دو نی می‌نواخته، فراگرفته است.

یاد بود روز ملی بلوچ در همایش شاعران معاصر ایران در استان فارس

یاد بود روز ملی بلوچ در همایش شاعران معاصر ایران در استان فارس,هنرمندان بلوچستان,یاسین جلالزهی,

یاد بود روز ملی بلوچ در همایش شاعران معاصر ایران در استان فارس با سخنرانی محمد یاسین جلالزهی

سومین دوره همایش شاعران معاصر ایران با شرکت دویست شاعر از سه و دو استان کشور در شهرستان قیروکارزین استان فارس برگزار شد که محمد یاسین جلالزهی شاعر غزل سرای استان سیستان و بلوچستان ضمن شرکت در شعرخوانی این همایش اقدام به سخنرانی برای حاضرین در این همایش کرد . به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان  به نقل از خبرگزاری صدا و سیمای استان فارس محمد یاسین جلالزهی در حاشیه این همایش که با روز ملی و جهانی قوم بلوچ نیز مصادف شده بود به بیان جایگاه ارزنده ادبیات سیستان و بلوچستان در ایران و کشورهای پاکستان،افغانستان ،و ایران پرداخت و با بیان رشادت های قوم بلوچ در تهاجم های مزدواران انگلیسی و پرتغالی پرداخت . محمد یاسین جلالزهی در بخشی از سخنرانی اش که با حضور شاعران و فرماندار و ریس دفتر نماینده و مسولین رسمی شهرستان قیروکارزین برگزار شد به بیان جایگاه ارزنده ادبیات استان سیستان و بلوچستان پرداخت و با معرفی چهره های ملی و ماندگار بلوچستان از جمله مولوی عبدالله روانبد و سید هاشمی و اقدامات ملی این مفاخر بلوچ پرداخت . جلالزهی در گفتگو با خبرنگار صدا و سیمای فارس گفت : تاریخ و پیشینه قومیت ها در استان بسیار وسیع و جهانی می باشد و با تشریح روز جهانی قوم بلوچ و برگزاری جشن های ملی این روز در بلوچستان ایران و پاکستان و افغانستان اقدام کرد. وی در ادامه صحبت هایش با اشاره به پیشینه و تاریخ این استان پرداخت و گفت که شعر در استان سیستان و بلوچستان جایگاه رفیعی دارد و حضور شاعران و محققان زیادی در سراسر استان گواه بر این موضوع است . و ی در گفتگو با خبرنگار صدا و سیمای استان فارس گفت : ادبیات ایران بخش اعظمی از جایگاه خود را مدیون شاهنامه حضرت فردوسی است که خود شاهنامه به طور کامل رشادت های رستم و سهراب را در برگرفته که خود گوشه ای از عظمت تاریخ سیستان و بلوچستان را در برگرفته است . همایش شاعران معاصر ایران با شرکت دویست شاعر از سراسر کشور و به مدت دو روز در شهرستان قیروکارزین استان فارس برگزار شد که در پایان از شاعران برگزیده نیز تجلیل به عمل آمد .

دلجویی از خانواده استاد برجسته ساز قیچک بلوچستانی علی بلوچ

علی محمد بلوچ نوازنده قیچک مسئولین بی مسئولیت هنرمندان بلوچستان

 دلجویی از خانواده استاد برجسته ساز قیچک بلوچستانی علی بلوچ

کردستانی مدیر کل صداوسیمای استان در دیدار با خانواده هنرمند مرحوم علی بلوچ گفت :
این استاد برجسته ساز قیچک ، با اجرای کارهای مختلفی از موسیقی بلوچ درداخل وخارج از کشور ، موسیقی حماسی بلوچ را به دنیا شناساند
به گزارش خبرگزاری صدا وسیما، مرکز سیستان و بلوچستان ،  کردستانی افزود: نیاز است که مستندها وبرنامه های مختلفی از زندگی این هنرمند واثارش تهیه شود. دراین دیدار کرد مدیرعامل منطقه ازاد نیزگفت : استاد علی بلوچ قیچک نوازی که  عمر خود را در راه زنده نگهداشتن فرهنگ مردم این منطقه با زبان موسیقی بلوچ گذاشت . استاد علی محمد بلوچ معروف به علیوک از بزرگترین نوازندگان قیچک بلوچستان 40 روز  قبل به علت عارضه قلبی در بیمارستان چابهار چشم بر دنیا بست. مرحوم علی بلوچ یکی از مهمترین منابع موسیقی پیچیده بلوچی بود که در نهایت دقت به تمام ظرایف موسیقی بلوچستان اشراف و تسلط داشت. وی یکی از راویان مهم موسیقی بلوچستان در دو سوی مرزهای ایران و پاکستان بود. همکاری وی با برجسته ترین شاعران بلوچستان از جمله کمال خان و لعل بخش پیک در خاطره مردم بلوچ زنده مانده است. این هنرمند در اولین فستیوال موسیقی نواحی آیینه دار در سال ۹۲ به همراه خلیفه شهمیر بلوچ مالداری
ذکرهای گواتی و همچنین همراه با اسحاق بلوچ اجرای شائری بلوچی را در حضور محمدرضا شجریان اجرا کرده است.
منبع: خبرگزاری صداوسیما

تجلیل از پهلوان رسول در اختتامیه موسیقی فجر/ او بالاخره دیده شد

اخبار هنرمندان بلوچستان رسول بخش زنگشاهی هنرمند بلوچ تجلیل از پهلوان رسول در اختتامیه موسیقی فجر/ او بالاخره دیده شد

تجلیل از پهلوان رسول در اختتامیه موسیقی فجر/ او بالاخره دیده شد

ستاد برگزاری سی و دومین جشنواره موسیقی فجر در مراسم اختتامیه از پهلوان رسول بخش زنگشاهی نوازنده و خواننده چیره‌دست بلوچستان تجلیل می کند.

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از خبرنگار مهر، پهلوان رسول بخش زنگشاهی خواننده و نوازنده چیره دست قیچک منطقه بلوچستان از جمله هنرمندان موسیقی اقوام ایران است که طی سال های گذشته به عنوان یکی از برترین و صاحب نام ترین هنرمندان موسیقی نواحی ایران در رویدادهای بین المللی معرفی شده است.

او از جمله هنرمندانی است که تاکنون با هنرمندان مطرح دیگر از جمله کمال خان هوت، غلام قادرجهانی و شیر محمد اسپندار همکاری های زیادی داشته است و به گفته محققان و پژوهشگران منطقه بلوچستان، یکی از گنجینه های بسیار ارزشمند موسیقی اقوام به حساب می آید.

پهلوان رسول‌بخش زنگشاهی طی سال های اخیر به دلیل تشدید بیماری دیابت هر دو پای خود را از دست داده و از توجه چندانی در این حوزه برخوردار نبوده است. وی طی ماه های گذشته با مشکلاتی برای خرید پای مصنوعی روبه رو بود.

مراسم اختتامیه سی و دومین جشنواره موسیقی فجر ساعت ۱۹ روز جمعه اول بهمن ماه در تالار وحدت تهران برگزار می شود.

همای هنر بر دوش مهری ملک استاد سوزن دوزی بلوچستان نشست

همای هنر بر دوش مهری ملک استاد سوزن دوزی بلوچستان نشست

همای هنر بر دوش مهری ملک استاد سوزن دوزی بلوچستان نشست

در سومین همایش تجلیل از پیشکسوتان صنایع دستی و هنرهای سنتی با عنوان "همای هنر" از استادمهری ملک استاد سوزن دوزی بلوچستان تجلیل بعمل آمد.

همچنین در پایان این مراسم از 12 هنرمند پیشکسوت صنایع دستی با اعطای نشان "همای هنر" تجلیل شد.

مهری ملک در رشته سوزن دوزی از سیستان و بلوچستان، فائقه عکسری در رشته گلدوزی سنتی از استان هرمزگان، روح الله صفدری در رشته چاقو سازی از استان زنجان، اصغر کاشی تراش اصفهانی در رشته معرق کاشی از استان البرز، عبدالحمید نعمتیان در رشته نازک کاری چوب از استان کردستان مورد تجلیل قرار گرفتند.

عبدالعظیم قاسم پور با 50 سال سابقه هنری  از استان البرز، محمد باقر ضرابیان در رشته حلبی سازی از استان همدان، غلام آق در رشته زیورآلات سنتی از استان گلستان،محسن دلجو در رشته آئینه کاری از استان تهران، علیمراد فضل الهی در رشته رنگرزی از چهار محال و بختیاری، رجبعلی سرشار در رشته تراش سنگ های قمیتی از خراسان رضوی و جواد سقائی در رشته شعر بافی از کاشان تجلیل شدند.

سفره ی خانه زنده‌یاد علی‌محمد بلوچ بی‌نان است/مسئولان بی مسئولیت

علی محمد بلوچ نوازنده قیچک مسئولین بی مسئولیت هنرمندان بلوچستان

سفره ی خانه زنده‌یاد علی‌محمد بلوچ بی‌نان است/مسئولان بی مسئولیت

دبیر هنری فستیوال «آینه دار» با انتشار یادداشتی از مسئولان منطقه چابهار خواست که سری به خانواده زنده‌یاد علی محمد بلوچ نوازنده قیچک زده و در جریان وضعیت آنها قرار گیرند.

به گزارش خبرنگار مهر، علی مغازه ای  پژوهشگر و دبیر هنری فستیوال موسیقی نواحی «آینه دار» با نگارش یادداشتی از بی توجهی مسئولان منطقه آزاد چابهار نسبت به وضعیت خانواده زنده یاد علی محمد بلوچ (علیوک) پس از درگذشت این هنرمند انتقاد کرد.

استاد علی محمد بلوچ معروف به علیوک از بزرگترین نوازندگان قیچک بلوچستان بود که هفته پیش دار فانی را وداع گفت.

در یادداشت علی مغازه ای آمده است:

در خواب

در میانه‌ خواب بودم که صدایی به گوشم می‌رسید. یکی از خواب‌های پراکنده و آشفته‌ و بی موقع ام در این روزها. صدای تلفن بود که از دنیای وارونه‌ خواب بیرونم می‌کشید. بدون اینکه بخواهم ببینم آن سوی خط کیست، دکمه ای را فشار دادم. صدای آشنایِ معمولاً آرامِ محمدرضا درویشی بود پشت خط تلفن. درویشی همیشه آدم را بیدار می‌کند. همین که کمی خیالش از جانب وضعیت رو به بهبودم راحت شد، زد به سیم آخر در پشت سیم.

در بیداری

درویشی گفت: خواستم با تو درد دل کنم بلکه تو چاره‌ای به فکرت رسید. گفت امشب خواستم با فلک صحبت کنم اما نتوانستم. تو بگو چه کار کنم! گفتم من هم به فلک دسترسی ندارم اما خودم به گوشم تا بشنوم شاید چیزی به فکرمان رسید! گفت اوضاع بسیار از آنچه خودت دیروز می‌گفتی بدتر است. اکنون پای آبرو در میان است اما نه فقط آبروی یک هنرمند از دست رفته.  نه فقط آبروی یک خانواده که آبروی یک قوم. آبروی یک هنر ملی و آبروی یک ملت، پایش در میان است. امروز خانواده‌ داغدار علی محمد بلوچ که نماینده یا نمونه‌ای از مردم کشورمان هستند، نان به سفره ندارند تا پهن کنند جلوی مهمانان و هنرمندان برجسته‌ای که از سرتاسر بلوچستان ایران و پاکستان و هند و بسیاری مناطق کشور برای دیدار با خانواده و پُرسه‌ی هنرمند برجسته‌، به خانه‌ محقر او و زیارت مدفنش آمده‌اند. امشب با پسران این استاد صحبت کردم و پرسیدم چه می‌کنید برای پذیرایی از این همه هنرمند و دوست و فامیل؟ گفت ما که هیچ نداریم، همسایه‌ها هستند که در میان شرمندگی ما، در تلاش هستند و چیزی تامین می‌کنند همان اندک چیزی که در سفره قرار می‌گیرد.

در واقعیت

گفتم آقا بیایید این موضوع را بنویسید. گفت خودت بنویس. از زبان من بنویس یا از زبان خودت ولی بنویس. گفتم به نظر شما خطاب به چه کسی باشد؟ گفت به نظرم خطاب به ملت ایران بنویس. خطاب به فلک بنویس یا خطاب به خدا بنویس. من که دیگر نمی‌دانم چه کسی را خطاب قرار بدهم که ممکن است جوابی بدهد. ولی از قول من بنویس ای مدیران دولتی منطقه‌ چابهار شرم کنید. من امشب در ارتباط مستقیم با خانواده‌ استاد علی‌محمد بلوچ بودم و دلم شکست. چرا این مسئولان خجالت نمی‌کشند! شما مصاحبه می‌کنید و از او به عنوان افتخار موسیقی بلوچستان یاد می‌کنید ولی خجالت نمی‌کشید که این خانواده توان پذیرایی از استادان موسیقی بلوچستان با یک فنجان چای را ندارند. شما که در زمان زنده بودن او کاری برای او نکردید، حال که او بعد از این همه افتخارآفرینی برای موسیقی بلوچستان و بخش مهمی از ایران و معرفی این موسیقی در جهان از دنیا رفته، لااقل دست خانواده‌ او را بگیرید و کمک کنید این خانواده شرمنده‌ مهمانان و هنرمندان برجسته‌ موسیقی نباشند که این سفره‌ خانه‌ استاد علی محمد بلوچ (علیوک)، نمونه‌ای از سفره‌ مردم بلوچ است. شرم کنید و دست‌کم آبروداری کنید.

خطاب به مخاطبان ناشناس مهربان

درویشی همیشه همه را از خواب بیدار می‌کند تا پرده از حقیقت و واقعیت بردارد. او از دست مدیران دولتی خسته شده است اما من به هنوز به اندازه‌ درویشی ناامید نیستم. اگر صدای این خانواده را شنیدید بدانید این وضع بیشتر هنرمندان بلوچستان است و باید بیدار شویم. بالاخره باید ما هم یک روز بیدار شویم. درویشی یکی از کسانی است که همیشه برای بیدار کردن دیگران تلاش کرده است. شاید خیلی‌ها از این کار او خوششان نیاید ولی او کار خود را می‌کند. باید بیدار شویم و واقعیت‌ها را ببینیم. امروز نان بر سر سفره‌ خانواده‌ی هنرمند فقید، استاد علی‌محمد بلوچ نیست.

ماه‌ها انتظار یک هنرمند برای خریدن پای مصنوعی -مسئولین بی مسئولیت

هلوان رسول بخش زنگشاهی نوازنده قیچک هنرمند بلوچستان ماه‌ها انتظار یک هنرمند برای خریدن پای مصنوعی -مسئولین بی مسئولیت

ماه‌ها انتظار یک هنرمند برای خریدن پای مصنوعی -مسئولین بی مسئولیت

پهلوان رسول بخش زنگشاهی تبحر و تجربه منحصربه‌فردی در نواختن ‌ساز قیچک دارد و در کشورهای کویت، امارات متحده عربی، سوئد، ایتالیا، بلژیک، نروژ، فرانسه و آلمان اجرا داشته، او از دانشگاه پاریس، دکتری افتخاری موسیقی گرفته است
یک هنرمند پیشکسوت موسیقی نواحی که دکتری افتخاری از فرانسه دارد، می‌گوید، حدود یک سال است که به‌دلیل نداشتن توانایی مالی نمی‌تواند برای پایش که به‌دلیل دیابت قطع شده است، پروتز تهیه کند.
ندیم زنگشاهی، فرزند هنرمند پیشکسوت موسیقی نواحی «پهلوان رسول بخش زنگشاهی» درباره وضعیت این هنرمندگفت: حدود ۱۲ سال است که استاد به بیماری دیابت مبتلاست و به همین دلیل، سال گذشته پای راست استاد را قطع کردند. حالا هم پای دیگر استاد به همان زخمی که به خاطرش پای راستش قطع شد، مبتلا شده است.او ادامه داد: حدود چهار میلیون تومان هزینه پروتز پای او می‌شود که با پرداخت ۷۰۰ هزار تومان به‌عنوان بیعانه به هلال احمر زاهدان، سفارش ساخت آن را داده‌ایم و حدود شش‌ماه است که پروتز پای او آماده است، اما توانایی پرداخت بقیه هزینه‌های آن را نداریم. به همین دلیل، استاد مجبور است همچنان از ویلچر استفاده کند. فرزند این هنرمند پیشکسوت موسیقی نواحی اظهار کرد: بارها به نهادهای استانی در زاهدان مراجعه کرده‌ام، اما تا کنون هیچ ارگانی به ما کمک نکرده است. تا زمانی که این هنرمندان زنده هستند، کسی به دیدن‌شان نمی‌آید و به آن‌ها کمک نمی‌کنند؛ اما وقتی از دست می‌روند، آن‌وقت می‌گویند «استاد برجسته‌ای بود»! زنگشاهی بیان کرد: یک‌بار استاد را به اداره فرهنگ و ارشاد زاهدان بردم و مدیرکل را در جریان مشکلات او قرار دادم، مدیرکل از ما خواست که فاکتور هزینه پروتز را به اداره ارشاد ارائه دهیم. با آن‌که حدود شش‌ماه از ارائه فاکتور می‌گذرد، اما هنوز خبری نشده است، زمانی هم که این موضوع را از معاون مدیرکل ارشاد پیگیری می‌کنم، می‌گوید در نوبت هستید. او ادامه داد: بارها درخواست کرده‌ام که دست کم یک وام بدهند تا بتوانم پروتزی را که سفارش داده‌ایم، بگیریم، زیرا بارها از هلال احمر زاهدان تماس گرفته‌ و گفته‌اند که سفارش ما آماده‌ است. فرزند این هنرمند پیشکسوت با بیان این‌که اداره ارشاد و صداوسیمای استان سیستان و بلوچستان به این استاد بدهکار هستند، گفت: سال ۱۳۹۰ به مدت یک هفته همراه استاد به تهران رفتیم و ۱۲ قطعه بی‌کلام را ضبط کردیم، اما هنوز حق‌الزحمه ما را نداده‌اند. وی اظهار کرد: دردناک است هنرمندی به سن استاد زنگشاهی که ۷۵ سال دارد، هنوز بیمه نیست و ما هربار که می‌خواهیم به پزشک مراجعه کنیم، باید از ایرانشهر به زاهدان برویم که این کار هم هزینه‌بر است. البته هر ماه  ۱۲۰ هزار تومان به‌عنوان مستمری به استاد می‌دهند. به گزارش ایسنا، پهلوان رسول بخش زنگشاهی تبحر و تجربه منحصربه‌فردی در نواختن ‌ساز قیچک دارد و در کشورهای کویت، امارات متحده عربی، سوئد، ایتالیا، بلژیک، نروژ، فرانسه و آلمان اجرا داشته، او از دانشگاه پاریس، دکتری افتخاری موسیقی گرفته است.

زندگینامه ماشالله بامری استاد موسیقی اصیل بلوچی + ویدئوی همکاری با گروه رستاک

آهنگ سنتی محلی بلوچی استاد ماشاالله بامری بنام سانوک,هنرمندان بلوچستان,شعر بلوچی,شاعر بلوچ

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان , استاد ماشاالله بامری یکی از بزرگان عرصه موسیقی و از جمله خوانندگان، نوازندگان و مقام‌دان‌های منطقه‌ی سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۳۰ در ایرانشهر متولد شد وی از سن ۸ سالگی به هنر موسیقی و خوانندگی روی آورد همچنین از کودکی آموختن ساز دهلک را آغاز کرد و سپس به خوانندگی پرداخت. استاد آوازه خوان بلوچ، خنیاگر، پژوهشگر موسیقی بلوچستان و نوازنده تنبورک بود. این پیشکسوت موسیقی بلوچ، بیش از هفتاد لوح سپاس، تقدیر نامه و دیپلم افتخار از جشنواره های موسیقی محلی، ملی و بین‌المللی کسب کرد. بامری در طول فعالیت هنری خود در کشورهای فرانسه، آلمان، امارات، ونزوئلا، هلند و ترکیه کنسرت‌هایی را برگزار کرده است.او همچنین از مشهورترین خوانندگان صوت یا ترانه‌های مردمی بلوچستان به سبک قدیم است. استاد بامری در اواخر دهه ۶۰ شمسی، گروه موسیقی آوای دل را بنیان نهاد و از آن پس اجراهای متعددی برگزار نمود. وی همچنین با گروه رستاک در اجرای موسیقی بلوچی همکاری نمود. بامری، مقام نخست جشنواره هایی چون نی نوازان، موسیقی حماسی، آئینه و آواز، موسیقی فجر، ذکر و ذاکرین و موسیقی نواحی کرمان را در کارنامه خود دارد. از وی در هفتمین جشنواره موسیقی نواحی، به عنوان بزرگترین پژوهشگر موسیقی سیستان و بلوچستان، تجلیل به عمل آمد. و درمجموع بیش از 70 لوح تقدیر و سپاس در کارنامه‌ی حرفه‌ای موسیقایی خود داشت. آخرین اجرای این موسیقی‌دان بلوچستانی درتالار بتهوون خانه‌ی هنرمندان تهران برگزار شد و مورد استقبال موسیقی‌دوستان قرار گرفت. بامری پس از چندین ماه تحمل با سرطان روده، در روز شنبه، یکم مرداد ۱۳۹۰ در سن ۶۰ سالگی درگذشت  

پخش آنلاین و دانلود ویدئوی همکاری استاد با گروه رستاک

دریافت

گزارشی از نازبانو كلكلی هنرمند سوزن دوز بلوچستان

سوزن دوزی بلوچستان نازبانو كلكلی هنرمند سوزن دوز بلوچستان

گزارشی از نازبانو كلكلی هنرمند سوزن دوز بلوچستان

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از همشهری دو - حورا نژادصداقت: نه چهره سینمایی است و نه شهرت خاصی بین تمام۸۰ میلیون ایرانی دارد، اما چشم‌های مردم روستای قاسم‌آباد به او دوخته شده؛ به زنی که همت کرده و شرکت تعاونی صنعتگران سوزن‌دوزی بلوچ را راه انداخته و به تعداد زیادی از زنان و دختران، سوزن‌دوزی اشرافی یاد داده تا روی پای خودشان بایستند و فقر و نداری، زندگی‌شان را تباه نکند.
حرف‌هاي نازبانو كلكلي شنيدني است؛ زني شجاع و جسور كه امروز نه‌تنها مايه دلگرمي خانواده‌اش است بلكه پشت خيلي‌ها به بودن او گرم شده. با نازبانو در خانه‌اش، در روستاي قاسم‌آباد بمپور، در نزديكي ايرانشهر استان سيستان و بلوچستان گفت‌و‌گو كردم؛ وقتي داشت چمدانش را مي‌بست تا راهي اصفهان شود كه سوزن‌دوزي‌هاي شاگردانش را به فروش برساند و دلگرمي براي آنها به ارمغان بياورد.
  • سوزن‌دوزي به جاي مدرسه
در حالت عادي بلوچي صحبت مي‌كند اما ضبط كه روشن مي‌شود، با اعتماد به نفس زياد و فارسي شيرين، كارهاي خودش را اينطور تعريف مي‌كند: «سال 92 خودم توليدي راه انداختم و در كارگاهم 28نفر زيرنظرم كار مي‌كنند. هر 28نفرشان را هم بيمه كرده‌ام». حق هم دارد كه با چنين اعتماد به نفسي حرف بزند. چون علاوه بر اينكه نشان ملي گرفته، به زنان و دختران بي‌سرپرست كميته امداد هم آموزش مي‌دهد و تلاش كرده براي آنها كارت‌هاي مهارت معتبر صادر شود تا بتوانند وام اشتغال‌زايي بگيرند. اين زن جسور و شجاع يك‌تنه كارآفرين شده، آن هم در منطقه‌اي كه تشنگي و هجوم ريزگردها و شرايط نامناسب زيستي امان خيلي‌ها را بريده است. اينها فقط چند شاهكار زندگي زني به نام نازبانو كلكلي است كه در سال 47 در روستاي قاسم آباد در نزديكي بمپور ايرانشهر به دنيا آمده و از همان بچگي در خانه‌شان سوزن‌دوزي ديده است، دقيقا مثل ديگر دختران بلوچ كه از وقتي چشم به دنيا باز مي‌كنند پارچه و نخ و رنگ و سوزن ديده‌اند. نازبانو خاطراتش را كه مرور مي‌كند خوب يادش است كه نه خودش و نه دوستانش هيچ كدام دلشان نمي‌خواست كه به مدرسه بروند. دوست داشتند پا به‌پاي مادرانشان بنشينند و فقط سوزن‌دوزي كنند؛ همينطور هم مي‌شود. به همين‌خاطر است كه امروز وقتي مي‌بيند نوه 5ساله‌اش سوزن و نخ به‌دست مي‌گيرد، اصلا متعجب نمي‌شود. انگار تاريخ براي او تكرار مي‌شود. همانطور كه براي او و مادرش همان تاريخ تكرار شده بود و همه‌شان ياد گرفته بودند كه بدون هيچ طرح و نقشه‌اي سوزن‌دوزي كنند. زندگي كودكانه نازبانو مثل تمام زنان و دختران ديگر روستا طبق يك قاعده نانوشته سپري مي‌شود: سوزن‌دوزي، مدرسه‌رفتن، سوزن‌دوزي، ترك مدرسه در كلاس پنجم، سوزن‌دوزي، ازدواج، سوزن‌دوزي و... و اين چرخه با تكرار هزارباره اين كلمه هنوز كه هنوز است در زندگي اين زن 48ساله جاري است. فقط جاي كلمات غيرتكراري‌اش هر ازگاهي عوض مي‌شود؛ همين. اصلا سوزن‌دوزي تفريح و زندگي تمام نازبانوهاي روستا بوده است. با اين تفاوت كه اين نازبانوي خاص كارش را آنقدر جدي مي‌گيرد كه به يك هنرمند واقعي تبديل مي‌شود و حتي از سال 65، به صورت حرفه‌اي براي ميراث فرهنگي مشغول به‌كار مي‌شود. بعد كارهايش تا حدي پيشرفت مي‌كند كه يك‌بار وقتي براي نمايش هنرش به تهران مي‌آيد، رئيس سازمان ميراث فرهنگي به او مي‌گويد: «تو با اين كار حرفه‌اي چطور تعاوني نمي‌زني؟» و همين جرقه‌اي مي‌شود در ذهن نازبانو تا دنياي كاري‌اش را تغيير دهد؛ يعني نه فقط خودش كه افراد زياد ديگري را هم آموزش دهد و به نوعي، زندگي آنها را نجات بخشد.
  • اشرافي‌دوزهاي گمنام بلوچ
شايد در نگاه اول، اينكه زني بلوچ مشغول سوزن‌دوزي است، اصلا كار عجيبي به‌نظر نرسد. تقريبا تمام زن‌هاي بلوچ اين كار را بلد هستند. اصلا از بچگي، همان روزهايي كه كنار دست مادرها و مادربزرگ‌هايشان بازي مي‌كردند، سوزن‌دوزي را هم بدون اينكه آموزش رسمي ببينند، ياد گرفته‌اند. اما بين همين‌ها هم هستند كساني كه كارشان سكه‌تر از ديگران است و به چند هنر آراسته شده‌اند. همين خانم كلكلي يكي از زن‌هاي چندهنره است. او بلد است سوزن‌دوزي شاهانه يا در اصطلاح سوزن‌دوزي «اشرافي‌دوز» يا «اشرافي‌دوچ» هم انجام دهد. اين نوع از كار، هم وقت بيشتري مي‌طلبد و هم دست‌هاي باتجربه‌تري مي‌خواهد و كلا سخت‌ترين نوع اين هنر به‌حساب مي‌آيد چون دوختش دشوارتر از سوزن‌دوزي‌هاي معمولي است. ماجراي اين نوع دوخت هم به آنجا برمي‌گردد كه مهتاب نوروزي، سوزن‌دوز مشهور بمپوري، اين دوخت را براي لباس شاهانه مي‌دوزد و اتفاقا كارش شهرت زيادي پيدا مي‌كند. نازبانو هم كنار دست مهتاب مي‌نشسته و اين كارها را از او ياد مي‌گرفته. او عروس خانواده استاد مهتاب است. آنها در 2 خانه جدا زندگي مي‌كردند اما بين حياطشان هيچ ديواري نبود. گاهي براي دوخت و دوزهايشان در سايه حياط اين خانه مي‌نشستند و گاهي هم در سايه حياط آن خانه. مهتاب خانم نوروزي، با تمام شهرت و اعتباري كه به‌خاطر كارش براي خود دست و پا كرده بود، چنان زن ساده‌اي بود كه شايد اگر كسي ناشناخته او را مي‌ديد، گمان هم نمي‌كرد كه او همان هنرمند اشرافي‌دوزي است كه هنرش به لباس درباريان هم راه پيدا كرده.
  • همه دختران من!
نازبانوخانم دوست دارد كه غيراز كار حرفه‌اي، به يكسري از اصول اخلاقي كه براي خودش تعريف كرده هم پايبند بماند. يكي از آنها خوش‌قولي است. مثلا يك‌بار زني به او سفارش داده بود كه روي مانتوي آبي‌رنگش را سوزن‌دوزي كند و حداكثر تا شب عيد به‌دستش برساند. نازبانو براي اينكه كار او را به سرانجام برساند و دست زن در شلوغي‌هاي شب عيد در حنا نماند، صبح تا شب و شب تا صبح مشغول دوختن مي‌شود. يعني خستگي‌ها را به جان مي‌خرد تا به قولش وفادار بماند. براي نازبانو مهم است كه هنرش را منحصر به‌خودش نكند. مهم‌تر اين است كه به زناني كه از زندگي دلسرد شده‌اند يا كساني كه دخل و خرجشان با هم هماهنگ نيست و كم كم دارند به يك زندگي بخور و نميري كه بايد در آن همه‌‌چيز را به حداقل رساند، كار ياد مي‌دهد تا با پولي كه به‌دست مي‌آورند اميد در زندگي‌شان جاري شود. همين است كه دختران زيادي پيش او كار اشرافي‌دوزي را ياد گرفته‌اند؛ خصوصا زنان و دختراني كه تحت‌نظر كميته امداد بوده‌اند. نازبانو براي ايجاد انگيزه و تشويق، به آنها مي‌گويد: «شما بدوزيد، من همان موقع پولش را به شما مي‌دهم». بعد خودش مي‌رود آنها را در شهرهاي ديگر به فروش مي‌رساند. صحبت به اينجا كه مي‌رسد چشم‌هايش برق مي‌زند. حتما نازبانو ياد تمام دختراني افتاده است كه اگر اين كار را نمي‌كردند، درس‌شان را هم رها مي‌كردند و در رنج و فقر و بدتر از آن، در حسي از نااميدي زندگي‌شان را ادامه مي‌دادند. اما همين سرگرم‌شدن به‌كار و پول حلالي كه به جيبشان مي‌رسد، موجب شده تا براي بهتر و متفاوت زندگي كردن قدم بردارند. حالا خيلي از همان دخترها دانشگاه رفته‌اند، ازدواج‌هاي خوب داشته‌اند، باري از روي دوش خانواده‌هايشان كه درگير سختي‌هاي روزگار شده بودند، برداشته‌اند و خلاصه، كلي اتفاق‌هاي خوب ديگر كه بركتشان را نازبانو حتي در زندگي شخصي‌اش ديده است.
  • اينجا، آنجا، همه‌جا
خانم كلكلي آدم يكجانشيني نيست كه تمام كارهايش را كنج خانه‌اش انجام بدهد و بعد به سر عالم و آدم غر بزند كه چرا كسي كارهاي مرا نمي‌بيند و چرا كسي تحويلم نمي‌گيرد. آنقدر جسارت و شجاعت در او زياد است كه واقعا مي‌توان مقابلش دوزانو نشست و از او ياد گرفت كه چطور با دست خالي مي‌توان چنين كارهاي بزرگي كرد؛ مثلا خانم كلكلي وقتي مي‌بيند كه مردم روستا و شهرهاي اطرافشان همه و همه خودشان سوزن‌دوزي بلد هستند و نيازي به خريد توليدات او و شاگردانش ندارند، همت مي‌كند و به شهرهاي بزرگ مي‌رود و كارش را به ديگران عرضه مي‌كند؛ يعني دقيقا به كساني كه شايد هيچ وقت سوزن‌دوزي نديده باشند؛ هرچند از زادگاهش غافل نمي‌شود. بيشتر محصولاتش را هم در تهران و اصفهان مي‌فروشد؛ گاهي در نمايشگاه‌ها و گاهي هم در همين غرفه‌هايي كه در پارك‌ها برپا مي‌كنند. همه اينها براي نازبانو سهل است. او خلاقيت‌هاي زيادي هم براي كارش به‌كار برده تا هنرش را حتي محدود به ايران نكند. فرشته نوروزي، دختر او مي‌گويد: «ما كم‌كم به اين فكر افتاديم كه شايد مردم شهرهاي ديگر، خصوصا در اين دوره‌اي كه همه‌‌چيز تغيير كرده، بعضي از كارهاي قديمي را نپسندند، به همين‌خاطر براي نخستين‌بار ايده‌هايي براي سوزن‌دوزي‌هايمان پيدا كرديم و حالا همان‌ها حسابي مشتري پيدا كرده‌اند». يكي از آن ايده‌ها، سوزن‌دوزي روي كراوات است. البته نه مردان بلوچ و نه كلا مردان ايراني، عموما از اين كراوات‌ها استفاده نمي‌كنند. مشتري اصلي كراوات‌هاي نازبانو در خارج از كشور است. او كراوات‌هايش را صادر مي‌كند؛ خصوصا به كشور‌هاي نروژ و تركيه. آنها حتي يكسري دستبندهاي سوزن‌دوزي‌شده هم آماده كرده‌اند كه هم قيمتش‌اش پايين‌تر است و هم قابليت رقابت با دستبندهاي خلاقانه‌اي را كه امروز در بازار هست، دارند. يكسري طرح‌هاي خاص مثل گل، ستاره و... را هم جداجدا روي پارچه‌هاي مختلف سوزن‌دوزي كرده‌اند تا اگر كسي خواست آنها را جدا بگيرد و با خلاقيت خودش در تزئين خانه يا لباس و يا... استفاده كند، دستش باز باشد. تازه، اينها فقط كارهاي نازبانو در زمينه سوزن‌دوزي است. حالا بماند كه او چقدر حرص مي‌خورد به‌خاطر محروميت‌هاي بمپور و به همين‌خاطر خيّريني را پيدا كرده كه وقتي زنان و دختران روستاي خودش و حتي اطراف آن، بيمار مي‌شوند، به شهرهاي بزرگ بروند و با كمك همان خيّرين رايگان درمان شوند و حتي هزينه اسكانشان در مدت درمان، رايگان باشد. اين كارها از نازبانوي عزيز زن شجاعي ساخته كه امروز پشتوانه خيلي‌ها شده است.
  • دل‌نگراني‌هايي كه تمامي ندارد
نازبانو همانقدر كه مهربان نگاه مي‌كند و گاهي با لبخند و گاهي هم با صلابت صحبت مي‌كند، چشم‌هايش پر از نگراني است. انگار نگراني‌ها دست از سر اين زن برنمي‌دارند؛ او نگران زياد شدن سوزن‌دوزي‌هاي افغان‌ها در منطقه‌ زندگي‌اش است كه با كيفيت پايين‌تر و دوخت نامناسب، جنس‌هاي نامرغوبي را به بازار عرضه مي‌كنند و آينده‌نگري او را براي به‌كار بستن هنر دختران به‌خطر مي‌‌اندازند. (پشت و روي سوزن‌دوزي افغان‌ها يكي است و همين موجب مي‌شود كه نخ‌هاي پشت كار سريع‌تر از بين بروند.) او نگران آب روستايشان است كه خيلي‌ها را در تشنگي نگه‌داشته است. او دل‌نگران آسيب‌هاي بيكاري براي دختران و پسراني است كه آينده‌شان تيره و تار مي‌شود و كساني كه فقر شالوده زندگي‌شان را برهم مي‌ريزد. او دست‌هايش را بالا مي‌برد و مي‌گويد: «هر روز دعا مي‌كنم: خدايا فقر و تنگدستي را از اينجا ريشه‌كن كٌن. من هم تا جايي كه توان داشته باشم، كمك مي‌كنم. ولي هنوز كار زياد است و ما حتي براي رفع ابتدايي‌ترين نيازهايمان هم محتاج كمك مسئولين هستيم».
  • كار سخت چپه‌دوزي بدون نقشه
معمول بر اين است كه سوزن‌دوزها، قبل از شروع كار، به‌وسيله مهرهاي چوبي آن طرح و نقشه‌اي را كه مدنظرشان هست، روي پارچه حك كنند و بعد روي آن را بدوزند. حالت حرفه‌اي‌تر اين است كه دوزنده اصلا هيچ نقشه‌اي را از قبل روي پارچه نيندازد و به‌صورت ذهني جاي طرح‌ها را مشخص كند و بعد همان‌ها را بدون يك ذره تغيير در قسمت‌هاي ديگر هم تكرار كند. اگر كسي نداند كه يك كار سوزن‌دوزي بدون نقشه انجام شده، قطعا در نگاه اول با خودش گمان مي‌كند كه طرح براساس نقشه‌هاي دقيق دوخته شده است. حالا، حالت خيلي حرفه‌اي‌تر و پيچيده‌تر از همه‌ اينها، اين است كه دوزنده كار را به‌صورت «چپه» انجام دهد. اين اصطلاحي است كه نازبانو به‌كار مي‌برد. كار چپه، يعني دوزنده هيچ‌وقت روي پارچه كار نمي‌كند بلكه در تمام طول كار پشت پارچه مقابلش است و همان طرح ذهني را از سمت پشت مي‌دوزد. فقط هر ازگاهي پارچه را برمي‌گرداند و فرم تمام‌شده را نگاه مي‌كند تا همه‌‌چيز درست پيش رفته باشد. اين كار به‌شدت سخت است و ذهن پيچيده ولي منسجم و آرام مي‌خواهد. چون يك بافت غلط مي‌تواند تمام شكل‌هاي هندسي را به هم بزند و درست كردنش كار بسيار مشكلي مي‌شود. واقعا حيرت‌آور است كه زناني با اين ذهن‌هاي پيچيده و حسابگرانه، بدون هيچ ادعا و هياهويي، در كنج خانه‌هايشان نشسته‌اند و چنين هنر زيبايي را قرن‌هاست كه سينه به سينه به يكديگر منتقل مي‌كنند و شايد حتي خودشان هم ندانند كه چقدر كارشان پيچيده است. چون سوزن‌دوزي بيش از اينكه برايشان كاري عجيب و سخت باشد، يك هنر موروثي است كه به‌نظرشان بايد ياد بگيرند و اصلا مگر مي‌شود كه دختري بلوچ سوزن‌دوزي را بلد نباشد؟!
  • شهري‌ها درد روستايي‌ها را نمي‌فهمند
رسيدگي به زندگي روستايي‌ها يكي از اهداف مهم نازبانو است. صحبت به اينجا كه مي‌رسد، خانم كلكلي شبيه پژوهشگرهايي كه كار ميداني انجام مي‌دهند و تجربيات زيادي در اين كار پيدا كرده‌اند، مي‌شود و مي‌گويد: «به‌نظر من بيشترين زحمت را روستايي‌ها مي‌كشند و آنهايي كه روستا را ترك مي‌كنند تا بچه‌هايشان با امكانات شهري بزرگ شوند، كار غلطي انجام مي‌دهند. ما بايد در روستا بمانيم و براي همان روستا تلاش كنيم چون اگر غيرروستايي بخواهد براي ما كاري بكند، اصلا دركي از گرسنگي و تشنگي و درد طوفان و گردو غبار و... نخواهد داشت. شهري‌ها اصلا درد روستايي‌ها را متوجه نمي‌شوند». هيچ كدام از حرف‌هاي نازبانو ادعا نيست. او دخترانش را به دانشگاه فرستاده ولي به آنها ياد داده كه بايد به روستا برگردند و زادگاهشان را آباد كنند. دلش هم مي‌تپد براي تمام دختران ديگري كه شايد نداشتن پول مانع درس خواندنشان شود، به همين‌خاطر مدام مي‌گويد: «چرا هيچ توجهي به روستا‌ها نمي‌شود؟» او اين حرف‌ها را مي‌زند چون بارها با زناني كه خرج زندگي‌شان را از طريق كميته امداد به‌دست مي‌آوردند، كار كرده است و خوب مي‌داند كه آنها هر روز با چه مشكلاتي دست‌وپنجه نرم مي‌كنند. همين است كه نگران اشتغال‌زايي‌هاي محدود در روستاهاست؛ نگران دختران و پسراني كه امكان ازدواج كردن ندارند؛ نگران كساني كه به‌خاطر فقر و مشكلات، زندگي‌هايشان رو به خرابي و درهم شكستن است و...
  • روستايي خيلي‌خيلي دور
قاسم‌آباد بمپور كجاست؟ اسمش را به راحتي نمي‌توان در نقشه‌هاي اينترنتي پيدا كرد. خيلي بايد نقشه را بزرگ كرد تا در نزديكي ايرانشهر در استان سيستان‌وبلوچستان شهر بمپور را يافت و بعد چند كيلومتر آن‌طرف‌تر رفت و به روستاي قاسم‌آباد رسيد. اگر كسي از تهران بخواهد خودش را به قاسم‌آباد بمپور برساند، بايد حدود 1700كيلومتر پشت فرمان بنشيند و بعد به نقطه‌اي خشك از شهري در كشورمان برسد كه از حيرت دهانش باز بماند. انگار خيلي‌ها قاسم‌آباد را فراموش كرده‌اند؛ روستايي دورافتاده كه ساكنانش مجبورند شبانه‌روز وقتشان را صرف تأمين عادي‌ترين نيازهاي روزانه‌‌شان بكنند. يكي از آنها داشتن آب است؛ همان آبي كه در جايي مثل تهران خبري از نبودنش نيست و در جايي مثل سيستان‌وبلوچستان خشكسالي‌هايش موجب مهاجرت‌هاي زيادي شده است. قاسم‌آباد آب دارد ولي كم است، خيلي كم. آب لوله‌كشي فقط به بعضي از خانه‌ها مي‌رسد. خانواده خانم كلكلي، يكي از همان خانواده‌هاي خوشبخت است كه آب به خانه‌اش مي‌رسد آن هم فقط براي 2 ساعت در روز. ولي حتي همين خوشبختي كوچك براي او هزار و يك درد و غصه به‌همراه دارد. او هر روز صداي زناني را از پشت در خانه‌اش مي‌شنود كه با دبه‌هاي بزرگ مي‌آيند و از او اجازه مي‌گيرند تا از آب لوله‌كشي خانه‌اش استفاده كنند. حتي گاهي در خانه كلكلي زن‌ها صف مي‌بندند. باورنكردني است! هر زني با يكي‌دو تا بچه قدو‌نيم‌قد مي‌آيد و يك دبه بزرگ و چند دبه كوچك براي بچه‌هايش مي‌آورد. نوبتشان كه برسد دبه‌ها را از آب پر مي‌كنند. بعد آنها را روي سرشان مي‌گذارند و مي‌روند. كجا؟ يكي دور و يكي نزديك. بعضي‌هايشان حتي چند كيلومتر با دبه‌هايي كه روي سرشان هست، بايد پياده راه بروند تا به خانه برسند. با اين آب‌ها چه مي‌كنند؟ معمولي‌ترين استفاده‌هايي كه شايد به چشم خيلي از ما نيايد. به خانه‌هاي آنها اصلا آب نمي‌رسد. از اين آب مي‌نوشند و ظرف‌هايشان را مي‌شويند و... ولي مگر 2 دبه آب جوابگوي نياز چند نفر است؟ لابد يكي‌دو روزه تمام مي‌شود. بعد قصه راه‌هاي طولاني پياده‌روي و دبه‌هاي خالي و پر از آب تكرار مي‌شود. تمام اينها را نازبانو و دخترش فرشته نوروزي تعريف مي‌كنند. مادر ميان تعريف‌هايش هزار و يك‌بار چشم‌هايش پر از اشك مي‌شود. بعد بغضش را مي‌خورد و مردانه مي‌گويد: «من براي حل اين مشكل خيلي تلاش كردم. مدام به دهياري سر مي‌زنم. مدام به سراغ مسئولين مختلف مي‌روم اما هنوز هيچي به هيچي». اينها را كه تعريف مي‌كند، يك مرتبه خاك از زمين بلند مي‌شود. اشتباه نكنيد! اين همان بادهاي وحشتناك سيستان و بلوچستان نيست كه هميشه درباره‌اش صحبت مي‌كنند ولي گوش كسي هم بدهكار آن نيست. اينها برآمده از زمين‌هاي روستاي قاسم‌آباد است كه هنوز آسفالت نشده‌اند و خاكي باقي مانده‌اند. هر بار كه ماشيني از آنجا رد مي‌شود، تا چند دقيقه پشت سرش را نمي‌توان ديد. خاك نرم زمين‌ها بلند مي‌شود. نازبانو با لبخند تلخي مي‌گويد: «بچه‌هاي ما آب ندارند. كار ندارند. كوچك‌ترين دلخوشي ندارند. همه قصد رفتن كرده‌اند. آنهايي هم كه مانده‌اند دارند در اين شرايط حيف مي‌شوند. بعضي‌هايشان حتي به‌كار خلاف رو‌مي‌آورند. بعد انتظار داريد كه ما براي خودمان خوش باشيم؟» قاسم‌آباد يك جاي خيلي خيلي دور است كه حتما خيلي‌ها نه اسمش را شنيده‌اند و نه حتي يك‌بار در طول زندگي‌شان پايشان به اينجا باز خواهد شد. اما اين روستا زني دارد مثل نازبانو كلكلي كه محكم ايستاده و دارد هنرش را به كل ايران و جهان معرفي مي‌كند و آرزويش حل‌شدن مشكلات روستايش است.

استاد موسیقی بلوچی استاد علی محمد بلوچ نوازنده قیچک درگذشت

استاد موسیقی بلوچی استاد علی محمد بلوچ نوازنده قیچک درگذشت

استاد موسیقی بلوچی استاد علی محمد بلوچ نوازنده قیچک درگذشت

انا لله و انا الیه راجعون درگذشت ناباورانه استاد موسیقی بلوچی مرحوم استاد علی محمد بلوچ نوازنده قیچک که اجراهای بیاد ماندنی در عرصه ملی و بین المللي را در طول عمر پربارشان داشته اند به جامعه هنری و فعالین عرصه موسیقی بلوچی و مردم قدرشناس بلوچستان تسلیت و برای آن مرحوم علو درجات را از خداوند متعال خواستاریم

یک پژوهشگر موسیقی نواحی سیستان و بلوچستان از در گذشت علی محمد بلوچ معروف به «علیوک» یکی از پیشکسوتان موسیقی بلوچستان بر اثر عارضه قلبی خبر داد.

علی مغازه‌ای در گفت وگو با ایسنا، اظهار کرد: این استاد برجسته پیشکسوت موسیقی بلوچستان ساعتی پیش بر اثر عارضه قلبی در بیمارستان درگذشت. با رفتن او می توان گفت ساز سرود در چابهار یتیم شد. «علیوک» در هر دو منطقه بلوچستان یعنی دو سوی مرزهای سیاسی ایران و پاکستان از از برجسته ترین موسیقی دانان بلوچ شناخته می شد و تسلط او به موسیقی بلوچی در بالاترین سطح تکنیکی و هنری بود. او افزود: استاد علی محمد بلوچ یکی از چند پهلوان یا استاد برجسته‌ی موسیقی بلوچی و ساز سرود (قیچک) بود که از آخرین و مهمترین منابع موسیقی بلوچ به حساب می آمد. او در طول سال‌های عمر نوازندگی خود که از کودکی آغاز کرده بود توانست با بزرگترین شائران بلوچستان از جمله «ملا کمال خان» و «لعل بخش پیک» همراهی کند. دبیر هنری فستیوال «آینه دار» گفت: علیوک با استادی کامل، موسیقی شائری، گواتی (موسیقی درمانی) و انواع رپرتوارهای سُوت و نازنیک را در حد کمال اجرا می کرد. مغازه‌ای با بیان اینکه او همچنین در روایت زهیروک‌های بلوچستان یکی از بهترین منابع موسیقی بلوچی بود افزود: بدون شک امشب همراه با مردمان بلوچ، ساز سرود در هر دو سوی بلوچستان سوگوار خواهد بود. علی محمد بلوچ در سال 92 در اولین فستیوال آینه دار به همراه خلیفه شهمیر بلوچ مالداری و برادران برمه ذکرهای گواتی را در حضور علاقه مندان و استاد شجریان که در سالن حضور داشت، اجرا کرد.

کانال هنر بلوچ
پخش آنلاین جزء اول قرآن کریم با صوت شیخ سدیس