خانه » دسته‌بندی " هنرمندان "
نمایش مطالب دسته بندی : هنرمندان

مصاحبه مهسا مبارکی هنرمند نقاش از سوئد با شبکه ایران اینترنشنال

مهسا مبارکی هنرمند نقاش بلوچ سوئد هنر بلوچ هنرمندان بلوچستان

مصاحبه مهسا مبارکی هنرمند نقاش از سوئد با شبکه ایران اینترنشنال

گزارش تصویری هنرمند بلوچ مهسا مبارکی از سوئد درباره زنان بلوچ و وضعیت دختران بلوچ

 در اینترنشنال برنامه زنان آزاد

پخش آنلاین ویدئو

[embed]https://dl.balouchart.ir/balouchart/videos/Mahsamobaraki-1.m4v[/embed]

گل محمد صالح زهی شاعر ، نویسنده ،اندیشمند بلوچستان درگذشت

گل محمد صالح زهی شاعر نویسنده و اندیشمند بلوچستان

استاد گل محمد صالح زهی شاعر ، نویسنده ،اندیشمند بلوچستان درگذشت

 

پیام تسلیت استاد عبدالسلام بزرگ زاده به مناسبت درگذشت استاد گل محمد صالح زهی

 
به گزارش سایت هنربلوچ | هنرمندان بلوچستان و به نقل از استاد عبدالسلام بزرگ زاده
درگذشت استاد گل محمد صالح زهی شاعر ، نویسنده ،اندیشمند افتخار آفرین و شخصیت نام آشنا در سطح ملی و جهانی را به خانواده گرامی ایشان علی الخصوص هنرمند گرانقدر و پسرارجمندش استاد سلمان صالح زهی عزیز نویسنده و کارگردان مطرح تأتر کشور و نیز به خاندان معروف و مطرح صالح زهی و جامعه فرهنگی و ادبی استان تسلیت عرض می کنم . استاد گل محمد صالح زهی نقش مهمی در توسعه فرهنگ و ادب این سرزمین داشت و خدمات و آثار گرانبهایی از این اندیشمند و شاعر گرانقدر بجا مانده است ازجمله : ۱. نویسنده و گوینده رادیو زاهدان از ابتدای شروع بکار رادیو زاهدان و یکی از چهار تن که در راه اندازی رادیو زاهدان نقش اصلی را ایفا کردند. ۲.شاعر توانمند و مولف ده ها کتاب و صدها مقاله در خصوص معرفی سیستان و بلوچستان و تاریخ این سرزمین کهن و اساطیری. ۳.یکی از افراد موثر در توسعه شهر زاهدان ۴.مردم دار ،میهمان نواز و صاحب نفوذ در بین تمام اقوام و مذاهب ساکن در شهر زاهدان به دلیل اندیشه و منش وحدت گرایانه ۵.سرودن اشعاری زیبا به مناسبت های مختلف از جمله تاریخ این سرزمین ، معرفی مشاهیر و بزرگان سیستان و بلوچستان ۶. و هزاران خدمات و آثار ارزشمند دیگر جمعه بیست و ششم مهر ماه ۱۳۹۸ بعد از نماز جمعه در مسجد مکی زاهدان مراسم اقامه ی نماز و پس از آن تشییع پیکر آسمانی شان در قطعه هنرمندان زاهدان انجام خواهد گرفت شرکت در این مراسم و همراهی مردم فرهنگ مدار و هنرپرور موجب تسلی خاطر بازماندگان خواهد بود. عبدالسلام بزرگ زاده پنج شنبه بیست و پنجم مهرماه ۱۳۹۸   رسانه بزرگ هنر بلوچ و هنرمندان بلوچستان این فقدان را به جامعه هنری و خانواده ی ایشان تسلیت عرض کرده و برای ایشان غفران و رحمت واسعه الهی را خواستار است .    

آغاز پیش فروش بلیط ششمین جشنواره فیلم فجر در سیستان و بلوچستان

آغاز پیش فروش بلیط ششمین جشنواره فیلم فجر در سیستان و بلوچستان,هنرمندان بلوچستان

آغاز پیش فروش بلیط ششمین جشنواره فیلم فجر در سیستان و بلوچستان

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از خبرگزاری تسنیم از زاهدان، حسین مسگرانی در نشست خبری ویژه ششمین جشنواره‌ فیلم فجر سیستان و بلوچستان در زاهدان، ضمن تسلیت به مناسبت ایام فاطمیه، اظهار داشت: از مهمترین رویدادهای فرهنگی دهه فجر امسال برگزاری ششمین جشنواره فیلم فجر استان همزمان با سی و ششمین جشنواره فیلم فجر کشوری است که در  سینما هلال و سالن اشراق برگزار می‌شود.

مدیرکل فرهنگ و ارشاد سیستان و بلوچستان ادامه داد: افتتاحیه این جشنواره روز جمعه 13 بهمن بعد از نماز مغرب و عشا ساعت 18 در سینما هلال برگزار می‌شود. در این مراسم که همراه با اکران فیلم ‌شعله‌ور است از چهره‌های هنری استان تقدیر می‌شود. از طرفی از عوامل فیلم شعله ور نیز دعوت به عمل آمده است تا در مراسم افتتاحیه حضور داشته باشند اما هنوز قول 100 درصد ندادند.

وی تصریح کرد: دو گروه فیلم در قالب سیمرغ یک و سیمرغ دو جهت اکران در استان‌های کشور دسته بندی شده است که گروه فیلم‌های سیمرغ یک با 14 فیلم سینمایی  و پنج فیلم کودک و نوجوان در سیستان و بلوچستان اکران می‌شود. از طرفی تلاش می‌کنیم تا دو فیلم‌ مطرح‌ مانند "به وقت شام" و "چهارراه استانبول" از گروه سیمرغ دو را در استان اکران کنیم تا جشنواره‌ای با کیفیت هر چه تمام تر در استان برگزار کنیم. هر چند این کار هزینه بر است اما سعی می‌کنیم با تامین اعتبار انجام شود.

مسگرانی ادامه داد: در کنار برگزاری جشنواره امسال به همت بنیاد سینمایی فارابی، با همکاری ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و ادارات کل آموزش و پرورش در نوبت صبح فیلم های کودک و نوجوان به صورت رایگان برای دانش آموزان در سالن اشراق اکران می‌شود.

مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی سیستان و بلوچستان خاطرنشان کرد: کمیته علمی جشنواره فیلم فجر استان نیز درحال برنامه ‌ریزی برای برگزاری ورک‌شاپ های نقد فیلم است که در صورت تصویب اطلاع رسانی خواهد شد.

رونمایی از سردیس استاد اسپندار در ایرانشهر

رونمایی از سردیس استاد اسپندار در ایرانشهر,هنرمندان بلوچستان

رونمایی از سردیس استاد اسپندار در ایرانشهر

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از ایرنا - سردیس استاد شیرمحمد اسپندار مشهور به اسپندار دونلی، بزرگترین دو نی نواز جهان در ایرانشهر با حضور معاون استاندار سیستان و بلوچستان و فرماندار ایرانشهر، جمعی ازمدیران و هنرمندان و استاد اسپندار در اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری این شهرستان رونمایی شد.

رئیس اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایراشهر روز یکشنبه در این مراسم اظهار داشت: این سردیس توسط استاد خلیلی مجسمه ساز سیستانی به پاس زحمات بیش از نیم قرن استاد اسپندار در زمینه موسیقی بلوچی ساخته شده است. عبدالحمید خدایاری افزود: هدف از اجرای این طرح تجلیل و تقدیر از هنرمندان برجسته و فاخر جنوب سیستان و بلوچستان به پاس زحمات فراوان برای هنر و فرهنگ این سرزمین است و می خواهیم تا زمانی که زنده هستند از آنان به درستی یاد شود و نباید هیچ هنرمند برجسته ای فقط نامی از او بوده و مورد بی توجهی قرار گیرد. وی بیان کرد: برنامه بعدی اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری برای تجلیل و قدردانی از هنرمندان اجرای طرح پلاک ماندگار است که این طرح به هنرمندان و مشاهیر برجسته ایران که در فرهنگ، هنر و علم کشور نقش داشته اند، تعلق می گیرد. وی گفت: ظرف مدت یک ماه آینده در منطقه بمپور از پلاک ماندگار 2 هنرمند برجسته منطقه جنوب سیستان و بلوچستان شامل مرحوم مهتاب نوروزی بزرگترین سوزن دوز بلوچی در قاسم آباد بمپور و شیر محمد اسپندار رونمایی می شود. رئیس اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایرانشهر از تمامی ارگان ها و ادارات خواست تا همگام با میراث فرهنگی در راستای تحقق شعار سال که توسط مقام معظم رهبری انتخاب شده، همراه باشند و با همکاری موثر قدم های مهمی در اشتغالزایی و اقتصاد مقاومتی بردارند. معاون استاندار سیستان و بلوچستان و فرماندار شهرستان ویژه ایرانشهر نیز در این مراسم با تجلیل از کار مجسمه ساز سیستانی برای ساخت این اثر اظهار داشت: این که یک هنرمند با اثر هنری خود هنرمند دیگری را ارج می نهد و برای تقدیر از زحماتش چنین اثر فاخری را خلق می کند کاری بسیار ارزشمند و یک تجربه جدید است که وقتی یک هنرمند برجسته در قید حیات است از او چنین زیبا تجلیل و قدردانی می شود. نبی بخش داودی افزود: سیستان و بلوچستان غرق در هنر و فرهنگ است و باید هنرمندان را به نیکی یاد کنیم تا نوع نگاه جامعه به هنر و هنرمندان مثبت و زیبا باشد، چون تنها هنرمند است که می تواند با آثار فاخر خود انسان را به ذوق و شوق آورد. وی ادامه داد: هنرمندان با خط زیبا، نوای دل انگیز و آثار فاخر خود به زندگی روح و جلوه خاص می بخشند و استاد اسپندار یک شخصیت برجسته و ماندگار در زمینه هنر و موسیقی است. به گزارش ایرنا استاد شیرمحمد اسپندار تنها نوازنده ' دو نلی' در ایران در سال ۱۳۱۰ در شهر 'بمپور' مرکز بخش بمپور ایرانشهر سیستان و بلوچستان دیده به جهان گشود. وی از نوجوانی به نواختن نی علاقه زیادی داشت و از ۱۰ سالگی فراگیری ساز 'نل' (نوعی نی) را آغاز کرد. اسپندار در سفری به 'کراچی و سند' پاکستان دونلی یا جفت نی را نزد استاد خود 'جمال شاه' که از دونلی نوازان مشهور زمان خود بود، فراگرفت. با استعدادی که داشت در نخستین مسابقه دونلی نوازی توانست مقام نخست رقابت ها را کسب کند. استاد اسپندار هم اینک مشهورترین دو نلی نواز ایران و جهان است که با اجراهای مختلف در جشنواره ها و فستیوال های بزرگ توانست عنوان یکی از نوازندگانی که سازی غیرمعمول را با توانایی غیرقابل وصف اجرا می کند، به خود اختصاص دهد. استاد برای شرکت در جشنواره ها و اجرای برنامه به کشورهای مختلفی از جمله 'کلمبیا، اکوادور، پاناما، ایتالیا و فرانسه سفر کرده و یگانه زمانه خویش در نواختن 'دو نلی' است. وی درجه دکترای افتخاری خود را از دست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت دریافت کرد و آثار متعددی از خود به یادگار گذاشته است. استاد اسپندار اکنون در شهر بمپور واقع در شهرستان ایرانشهر در 335 کیلومتری جنوب زاهدان ساکن است. او موفق به کسب دکترای افتخاری موسیقی سنتی از کشور فرانسه و دیپلم افتخار نوازندگی در ایران شده‌است. تندیس او و نخستین دونلی در موزه تهران به یادگار گذاشته شده‌است.

ثبت‌نام ۴۰۰ عکاس از ۲۷ استان کشور در جشنواره ملی عکس‌نگاران

ثبت‌نام ۴۰۰ عکاس از ۲۷ استان کشور در جشنواره ملی عکس‌نگاران,هنرمندان بلوچستان

ثبت‌نام ۴۰۰ عکاس از ۲۷ استان کشور در جشنواره ملی عکس‌نگاران

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل ازخبرنگار ایلنا , مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی سیستان و بلوچستان گفت: ۴۰۰ عکاس از ۲۷ استان کشور رزومه خود را به دبیرخانه جشنواره ملی عکس نگاران ارسال و ثبت نام کردند.

این جشنواره به شیوه جشنواره - اردویی برای اولین بار در استان برگزار می‌شود، گفت: هدف از برگزاری اولین جشنواره ملی عکس نگاران متوجه کردن همه نگاه‌ها به سیستان و بلوچستان بود. حسین مسگرانی ادامه داد: از بین ۴۰۰ شرکت کننده ۳۰ نفر از ۲۷ استان کشور  براساس رزومه کاری‌شان برای حضور در این اردو انتخاب شدند. همچنین ۲۵ عکاس استانی و ۳۰ عکاس که به هزینه خود در این اردوها شرکت دارند تیم عکاسان را همراهی می‌کنند. وی از ویژگی‌های این جشنواره را داوری زنده و همزمان با پایان اردوها عنوان کرد و افزود: عکاسان این جشنواره در دو بخش چشم انداز شهری و طبیعت استان با هدف نگاه امید بخش به زندگی به عکاسی می‌پردازند. مسگرانی بیان کرد: امروز(شنبه) اولین روز حضور عکاسان در استان است که برای عکاسی به زابل سفر می‌کنند. این مقام مسئول به برگزاری ورک شاپ توسط اساتید برتر کشوری در حوزه عکاسی اشاره کرد و افزود: این ورکشاپ در مجتمع فرهنگی هنری زاهدان برگزار می شود و حضور عکاسان در این دوره از ورکشاپ ها می‌تواند در ارتقا عکاسی استان کمک فراوانی کند. ۲۰ آبان تیم عکاسان جشنواره ملی عکس نگاران در زابل و ۲۳آبان در چابهار حضور پیدا می کنند.

جشنواره منطقه‌ای مد و لباس ایرانی اسلامی خلیج فارس برگزار می‌شود

جشنواره منطقه‌ای مد و لباس ایرانی اسلامی خلیج فارس برگزار می‌شود,هنرمندان بلوچستان

جشنواره منطقه‌ای مد و لباس ایرانی اسلامی خلیج فارس برگزار می‌شود

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از خبرگزاری مهر , مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر گفت: سومین جشنواره منطقه‌ای مد و لباس ایرانی اسلامی خلیج فارس برگزار می‌شود.
حمیده ماحوزی اظهار داشت: این جشنواره با حضور آثار هنرمندان چهار استان بوشهر، هرمزگان، خوزستان و سیستان و بلوچستان برگزار می‌شود. وی بیان کرد: هدف این جشنواره تشویق دانش آموختگان طراحی لباس به خلق ایده های جذاب و جدید با بهره‌گیری از سنت‌های پوششی منطقه در قالب عفاف و حجاب و اقتصاد مقاومتی است. ماحوزی افزود: شناسایی و معرفی استعدادهای نو، در حوزه طراحی، دوخت و تزئین لباس، قراردادن جوانان در مسیر فرهنگ و هنر دانش بنیان در کارگروهی، معرفی طرح های ابداعی به تولید کنندگان، تحقق اقتصاد مقاومتی و ایجاد فرصت اشتغال از دیگر هدف‌های برگزاری این جشنواره منطقه ای است. وی گفت: طراحی، دوخت و تزئین لباس مانتوهای اجتماع، مجلسی و پیراهن مردانه از محورهای سومین جشنواره منطقه‌ای مد و لباس ایرانی اسلامی خلیج فارس است. ماحوزی یادآور شد: استفاده خلاقانه و روز آمد از نمادها، اسطوره‌ها، سنت‌های پوششی و سبک زندگی اسلامی، ملی و منطقه‌ای، زیبایی، راحتی، وقار در عین پوشیدگی کامل، قابلیت تولید انبوه متناسب با قدرت خرید مردم در بخش لباس اجتماع از امتیازهای ویژه برای شرکتت کنندگان این جشنواره محسوب می‌شود. ماحوزی تاکید کرد: پژوهش و یا مقاله مدنظر باید تاکنون در هیچ جشنواره‌ای شرکت نکرده و شیوه نگارش مقاله نیز باید به صورت کاملا علمی و کمتر از ١٠ صفحه و بیشتر از ٣٠ صفحه نباشد. وی افزود: مهلت ارسال آثار به این جشنواره نیز ٣٠ دی ماه سال جاری است و داوطلبان شرکت در نمایشگاه می توانند آثار خود را به دبیرخانه این جشنواره در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر ارسال کنند.

بلوچی‌دوزیِ زنان؛ میراثی رو به اغما

بلوچی‌دوزیِ زنان؛ میراثی رو به اغما,هنرمندان بلوچستان

بلوچی‌دوزیِ زنان؛ میراثی رو به اغما

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از خبرنگار ایلنا ، زبیده کارگاهش را تعطیل کرده؛ زنهای روستایی به خانه‌هایشان برگشته‌اند و انگار امید اینکه چند زنِ تنها و کم درآمد در روستایی کوچک بتوانند روی پای خودشان بایستند و با صنعتگری امرار معاش کنند، بر باد رفته‌است؛ می‌گوید: هیچ درآمدی ندارد؛ فقط یارانه مانده‌است؛

اینجا سرزمینِ خورشید و نخل است؛ سرزمینِ سختکوشی و نجابت و چه باشکوه سوزن روی سوزن می‌زند، زنِ صنعتگر بلوچ؛ کار سختی است؛  دقتِ بسیار نیاز دارد تا آستین‌ها و جلوی پیرهن‌ها به نقش‌های سنتی بلوچی مزین شود، شال‌ها و روسری‌ها هم همینطور. چشم را مسحور می‌کند ظرافت و نازکیِ کار....

سوزن‌دوزی و آینه‌کاری، یک صنعت قدیمی بلوچستانِ ایران است. این صنعت، کارِ دست است و اغلب کارِ دست زنان؛ این زنان، هنر را از مادر به ارث می‌برند؛ هنرِ سوزن‌دوزیِ بلوچی سینه به سینه منتقل می‌شود؛ دختران، وارث هنر مادرها و مادربزرگ‌ها هستند؛ از کودکی و نوجوانی این هنر را می‌آموزند؛ می‌آموزند همچنان که در کپرهای بلوچی نشسته‌اند یا زیر سقف‌های کاهگلی روستاها به سرمی‌‌برند، سوزن روی سوزن بزنند و رویاهای زنِ بلوچ را ترسیم کنند.

 سوزن‌دوزیِ بلوچ، هنر ظریف و پرسابقه‌ای است، که هیچ کس به درستی نمی‌داند از چه زمانی در ایران رواج یافته است و در کتب تاریخی کم‌تر از آن یاد شده است. با این وجود می‌توان گفت کار بلوچ‌دوزی که همان گل ابریشم دوخته بر پارچه‌هاست، در دوره‌ای با صنعت تولید ابریشم رابطه داشته است. در کتاب آخرین ماموریت، نوشته مغرالدین مهدی، راجع به سوزن‌دوزی آمده: یکی از صنایع که در حد خود بسیار زیبا و ارزنده است، صنعت دوزندگی و دست‌دوزی جلیقه و لباس زنانه است. مانند ترمه، دست‌دوزی می‌نمایند و با نهایت زیبایی و با ابریشمی که با رنگ‌های طبیعی رنگ کرده‌اند و رنگش ثابت است و هیچ وقت از بین نمی‌رود، نخ‌دوزی می‌کنند. صدها مربع و مستطیل و لوزی می‌دوزند، یک اندازه که اگر با پرگاری دقیق اندازه‌گیری کنند، سرمویی تفاوت ندارد.

اما سالهاست که بازار صنعتِ سوزن‌دوزی کساد است؛ نه هنرمندان و صنعتگران می‌توانند از راه این هنر امرار معاش کنند و نه حمایتی از محصولات اصیلِ بلوچی‌دوزی می‌شود؛ پربیراه نیست اگر نگرانِ روزی  باشیم که  با رواج ماشینی‌دوزی‌ها و ورود سوزن‌دوزی‌های بی‌کیفیت خارجی، هنر زنان بلوچ بیش از این به پستوی خانه‌ها رانده شود.

زنان صنعتگر بلوچ می‌گویند این روزها فقط برای خودمان و دوروبری‌ها سوزن‌دوزی می‌کنیم؛ بازار برای فروش نداریم؛ زبیده مطهری یکی از همین زن‌هاست؛ زنی سرپرست خانوار اهلِ روستای پَسکوهِ سراوان؛ روستایی از توابع «سیب و سورانِ» بلوچستان با قلعه‌ای تاریخی و زنانی هنرمند که می‌گویند در زمره‌ی فراموش‌شدگانیم.

زبیده، کودکی و جوانی را همینجا در پسکوه سپری کرده و حالا در میانسالی پس از فوت همسر، سرپرست خانوار است؛ خانواری که هیچ منبع درآمدی به جز یارانه‌ی واریزی دولت ندارد. قصه‌اش را با دلتنگی و حرمان روایت می‌کند و در هر مکثِ بین دو پرسش تکرار می‌کند: فدایت بشوم دخترم؛ همه اینها را به گوششان برسان؛ به گوش مسئولان. ما زنان روستایی سواد نداریم، نمی‌توانیم از حقمان دفاع کنیم.....

زبیده، زنی پنجاه و چند ساله از زندگی‌اش می‌گوید؛ از بی‌پولی و فقر؛ از اینکه به در و دیوار زده اما نتوانسته راهی برای امرار معاش خود و پسرش بجوید: زود ازدواج کردم؛ شما که خودت می‌دانی، بلوچستان چطور است؛ چشم باز نکرده بودم که دیدم شوهردارم؛ تا شوهرم زنده بود، چرخ زندگی هرجور بود می‌چرخید؛ او که فوت کرد، بی‌روزی ماندیم؛ سه فرزندم رفتند خانه بخت؛ من ماندم و یک پسرم؛ سالها تحت پوشش کمیته امداد بودم؛ زندگی خیلی سخت بود؛ دیدم بهتر است آستین‌ها را بالا بزنم و از هنری که بلدم، پول دربیاورم. ده میلیون تومان از کمیته امداد وام گرفتم و شروع کردم....

زبیده به همراه 5- 6 نفر از زنان همسایه و فامیل، نیمچه کارگاهی به راه می‌اندازد و شروع می‌کند به کار. آینه‌کاری، سوزن‌دوزی روی پیراهن، روی روسری و شال؛ تزئینات منزل و هرچه نقشی از رنگ و آینه داشته باشد. زبیده، مدیر کارگاه است؛ اما هرچه می‌کوشد نمی‌تواند تولید را سرپا نگه‌دارد.

او از روزهای سختی که گذرانده اینطور می‌گوید: بازار فروش نداشتیم؛ پسرم تولیدات را می‌برد زاهدان؛ حتی مشهد و تهران، اما فروش نمی‌رفت؛ یکی دوسال اول بد نبود؛ بعد از آن نتوانستیم سرپا بمانیم؛ الان هشت ماه است که درِ کارگاه را تخته‌کرده‌ایم؛ کار، کاملا تعطیل شد.

از قیمت کارهایش که می‌گوید، می‌شود فهمید که حاصلِ دست و سویِ چشمِ زبیده چندان گران هم نیست. می‌گوید مثلا روسری نخی ساده را می‌خریم ده هزار تومان؛ سوزن‌دوزی و آینه کاری می‌کنیم؛ می‌دهیم بیست و پنج هزار تومان؛ کارِ چند ساعت است؛ از این ارزانتر که دیگر نمی‌شود فروخت. کارهایش، نهایت ظرافت و زیبایی است....

زبیده کارگاهش را تعطیل کرده؛ زنهای روستایی به خانه‌هایشان برگشته‌اند و انگار امید این که چند زنِ تنها و کم درآمد در روستایی کوچک بتوانند روی پای خودشان بایستند و با صنعتگری امرار معاش کنند، برباد رفته‌است؛ می‌گوید: هیچ درآمدی ندارد؛ فقط یارانه مانده‌است؛ می‌پرسم به جایی مراجعه کرده‌ای؛ مسئولانِ شهرستان سراوان؟ متولیان صنایعِ دستی؟ می‌گوید: سواد ندارم؛ نه می‌توانم نامه‌نگاری کنم نه پول دارم جایی بروم؛ فقط چند باری بعد از بستنِ کارگاه، سراغِ کمیته امدادِ سیب و سوران رفتم؛ به آنها می‌گویم در خرج زندگی مانده‌ام؛ می‌خواهم دوباره تحت پوشش باشم؛ قبول نمی‌کنند؛ می‌گویند ده میلیون وام گرفته‌ای؛ خودکفا شده‌ای؛ دیگر مستمری کمیته امداد به تو تعلق نمی‌گیرد!

برای این زن تنها ، تنهایی و بی‌سرپناهی کِشدار و پر از غصه است؛ پسرِ دیپلمه‌اش این روزها از سربازی برگشته اما او هم بیکار است و جستجوهایش برای کار به جایی نرسیده؛ برای این مادر و زنِ سرپرست خانوار، پرداخت ماهی 125 هزار تومان قسطِ وام کمیته امداد دشوار است؛ استشهاد محلی برده از مردم روستا که نه تنها توان پرداختِ وام را ندارد، بلکه بایستی تحت پوشش قرار بگیرد؛ گویا مسئولان نپذیرفته‌اند؛ به او گفته‌اند وامِ خوداشتغالی گرفته‌ای و کارگاه دایر کرده‌ای؛ دیگر نمی‌شود مستمری پرداخت.

قصه زبیده و زنانِ همکارش، از بی‌پناهی و فراموش شدن حکایت دارد. به هدر رفتن این همه هنر با این ظرفت و عمق،  اتفاق ساده‌ای نیست؛ نمی‌شود از کنارش به سادگی گذشت؛ محمدبهروز عیسی‌زهی، معاون صنایع دستیِ اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان سیستان و بلوچستان است. او در ارتباط با این زنان هنرمند و مشکلاتشان می‌گوید: برنامه‌های خوبی برای این زنان در دست اجرا داریم که نمونه‌اش، مبارزه با ورود غیرقانونی و قاچاقِ محصولات سوزن‌دوزی است. باید جلوی قاچاق گرفته شود تا سوزن‌دوزی رونق بگیرد؛ وجود سوزن‌دوزی‌های افغانستانی با قیمت پایین‌تر و معمولا کیفیت نازل‌تر، موجب شده که کالاهای زنان ما فروش نرود. اگر جلوی قاچاق گرفته شود، آن وقت بازار، دستِ صنعتگرِ ایرانی می‌افتد.

زنان صنعتگر بلوچ با حق و حقوق خودشان آشنا نیستند

عیسی زهی می‌گوید: یکی دیگر از اقدامات این است که خود صنعت‌گران را آگاه کنیم که بیایند در نمایشگاه‌های سراسری و استانی شرکت کنند؛ بیایند با سلیقه مردم و خریداران آشنا شوند.

به گفته عیسی‌زهی، صنعتگران می‌خواهند محصولاتشان، همانجا در روستا به فروش برسد؛ در حالی که خریدارِ انبوه در شهرهاست. او می‌گوید اگر خودشان نمی‌توانند به شهرها بیایند، تعاونی تشکیل بدهند و نماینده بفرستند.

او می‌گوید: صنعتگرانی که تعاونی تشکیل داده‌اند، ضرر نکرده‌اند. این مقام مسئول معتقد است؛ زنان صنعتگر بلوچ با حق و حقوق خودشان آشنا نیستند.

عیسی زهی، قیمت بالای سوزن‌دوزی‌ها و قدرتِ خرید پایین مردم را یکی از دلایل این بی رونقی می‌داند و می‌گوید: محصولاتِ ماشینی با قیمت ارزان بازار را قُرُق کرده؛ به گفته او بایستی تغییراتی در طراحی‌ها به وجود بیاید که به تنوعِ عرضه بیانجامد و تقاضا را بالاببرد.

بیمه صنعتگران به دلیل عدم تامین اعتبار متوقف شد

عیسی زهی در ارتباط با بیمه صنعتگران می‌گوید: از سال 89 تا سال 93، خود معاونت صنایع، اقدام به بیمه صنعتگران می‌کرد؛ از سال 93 به این طرف، به دلیل عدم  تامین اعتبار، کار متوقف شد و حالا صنعتگران به جای بیمه صنایع دستی می‌توانند از بیمه روستایی استفاده کنند. در حالی که به گفته او بیمه صنایع دستی، هم تخصصی‌تر است و هم مقرری بازنشستگی بالاتری دارد؛ اما چه سود که این روزها، ردیف بودجه و اعتبار ندارد.

به او از رنجِ زنان روستاییِ بلوچ می‌گویم؛ از محدودیت‌هاشان و می‌پرسم در شرایطی که هستند با این همه محدودیت و فقر، چطور می‌توانند تعاونی تشکیل بدهند و به نمایشگاه‌ها بیایند؟ عیسی‌زهی می‌گوید بایستی همه نهادها ازجمله اداره کار، تعاون و رفاه اجتماعی همکاری کنند تا این تعاونی‌ها شکل بگیرند و بتوانند جایگاه خودشان را پیدا کنند.

در مجموع چنین برمی‌آید که حلِ بغرنجی کار و سرو سامان دادن به اشتغال زنانِ صنعتگر، نیازمند همت همه نهادها و همه مسئولان است؛ همه مسئولان یعنی همه آنها که در راس کارند و بایستی حافظِ منافعِ درخطرِ مردم باشند. از نماینده مردم سراوان در مجلس نیز پیگیر موضوع می‌شوم؛ می‌گوید وقت مصاحبه ندارم و مکالمه را متوقف می‌کند.

به یاد زبیده می‌افتم؛ زنی از سرزمین نخل و آفتاب که همچنان منتظر است  چند  دست روسری و شال که از کارگاهش به جامانده،  در فروشگاه‌های تهران و مشهد، خریدار پیدا کند و بخش کوچکی از سرمایه‌ی از دست رفته‌اش برگردد. زنی که شاه‌بیت رنج‌هایش این است: ما زن‌‌ها، روستایی هستیم؛ بی سوادیم؛ حق و حقوقمان را نمی‌دانیم.....

گفت‌وگو با تنها دونلی‌نواز ایران/اگر زندگی خوب می‌خواستم که حالا اینجا نبودم/این هنر بمیرد، ما مرده‌ایم

گفت‌وگو با تنها دونلی‌نواز ایران/اگر زندگی خوب می‌خواستم که حالا اینجا نبودم/این هنر بمیرد، ما مرده‌ایم,هنرمندان بلوچستان

گفت‌وگو با تنها دونلی‌نواز ایران «شیر محمد اسپندار»/اگر زندگی خوب می‌خواستم که حالا اینجا نبودم/این هنر بمیرد، ما مرده‌ایم

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از آفتاب‌‌نیوز : زندگی بازی‌های عجیبی دارد. با آدم‌های خاص‌، بازی‌های عجیب‌تر. نمونه‌اش «شیر محمد اسپندار» که همین روزها نامش و شیوه‌ی نوازندگی‌اش را به عنوان نابغه‌ موسیقی بلوچستان در فهرست ملی میراث فرهنگی ناملموس کشور ثبت کرده‌اند.
 پیش از این هم گفتند می‌خواهند خانه‌اش را بدل به موزه کنند؛ وقتی می‌گوییم موزه تصورتان نرود به خانه‌ای باشکوه، حتی به خانه‌ای بزرگ با دنیایی اشیای لوکس یا قدیمی، حتی فکر هم نکنید که خانه‌ «شیرمحمد» از آن خانه‌های عجیب و غریب روستایی است؛ شما چهار دیوار را مجسم کنید بی‌رنگ، بی‌بزک، بی‌زیورآلات، فرش‌شده با یک زیلو و وسایلی محقر برای زیستن. برای گذرانِ یک زندگی. خانه‌ی قبلی را سیل بمپور بلوچستان سال‌ها پیش برد؛ مدتی در چادر زندگی کرد و حالا نصیبش از دارِ دنیا خانه‌ای است ساده. «شیر محمد» در این سال‌ها کم سختی نکشید؛ اما لابد خوشبخت است دیگر. آدم از این دنیا چه می‌خواهد جز عزت؟ خانه‌ی هزار متری را کسی با خودش به جایی نبرده؛ اما عزت و احترام و نامِ نیک تا ابد ماندگار است؛ تا دلتان بخواهد تا دنیا، دنیاست؛ موسیقی بلوچستان هست و «شیر محمد» هم هست.
تلفن را که برمی‌دارد، می‌گوید:‌ «سلام و علیکم». صدایش گرم است؛ می‌گویند آدم‌های جنوب خون‌گرمند. دنیا با آنها خیلی مهربان نیست؛ اما تا دلتان بخواهد خودشان مهربانند: «من جز هنرم و جز همین مردم چیزی ندارم. دستشان درد نکند. برنامه‌ی خوبی بود. من همین که بتوانم برای مردم ساز بزنم، کافی است. حالم خوش می‌شود.»
می‌گوید حالم خوش می‌شود و می‌خندد: «ما را نباید از مردم دریغ کنند. من را هم از آنها. من با همین سن و سال، می‌توانم هر روز برای مردم ساز بزنم. این ساز صدایش آسمانی است؛ کسی هم جز من نیست که این ساز را بزند. وقتی ساز می‌زنم، حالم خوش می‌شود. همین که نفسِ مردم به نفس‌ام می‌خورد، حالم خرم می‌شود.»
آن زندگیِ دشوار را از سر گذراندن و از خرمی حرف زدن؟ عجیب است؛ آن سیل را از سر گذراندن، زندگی در چادر، فقر، بیماری و از خوشی حرف زدن فقط از آدمی مثلِ «شیرمحمد» برمی‌آید که می‌داند هر که در این بزم مقرب‌تر است، جام بلا بیشترش می‌دهند. همه‌ی عمر کشاورزی کرده است. از آن نوجوانی به کراچی رفت و نواختن دونلی را با نگاه کردن به انگشتان کسی که هم‌زمان در دونی می‌نواخته، فراگرفت تا آن زمان که به شهرهای مختلف ایران سفر کرد و ترانه بلوچی خواند و دونلی زد و موفق به دریافت دکترای موسیقی سنتی از کشور فرانسه شد تا حالا که برجسته‌ترین دونلی نوازِ ایران است و البته متبحر در نواختنِ نی در موسیقی بلوچی. او دکترای افتخاری موسیقی هم از فرانسه گرفته است؛ می‌گوید: «به من گفتند بمان. هر چه بخواهی، می‌دهیم. پول، خانه، ماشین، هر چی بخواهی. من اما نماندم. غربت، غربت است؛ چه با خانه و ماشین، چی بی خانه و ماشین. من باید نزدیکِ زمینم باشم. خانه‌ام را که سیل برد؛ گفتند بیا ایرانشهر توی یک خانه بنشین. نرفتم. قبول نکردم؛ گفتم من باید نزدیکِ زمینم باشم. دلِ من به دامم هست. حالا بروم و آن سرِ دنیا بمانم؟»
آن سال که بمپور سیل آمد، خیلی‌ها گفتند که کمک می‌کنند و برای او بودجه‌ای در نظر می‌گیرند؛ اما کمتر کسی به وعده‌هایش عمل کرد؛ تنها به همت «محمدرضا درویشی» برنامه‌ای در سالن کوچکی در کاشانک تهران ترتیب داد که در آن ماشاءالله بامری به عنوان خواننده و نوازنده تنبورک و داوود بامری نوازنده دهلک و خودش حضور داشتند و چند میلیون تومانی جمع شد که البته کافی نبود. آن روزها اما گذشته است؛ از تصمیمتان در نرفتن به فرانسه راضی هستید؟ فکر می‌کند: «گفتم حالا خوشم.» حالا؟ همیشه چطور استاد؟ در این هشتاد و چند سالی که زندگی کردید، در این سال‌هایی که از آن پیشنهاد می‌گذرد؟ باز هم فکر می‌کند: «خب خیلی وقت‌ها مردم از من دریغ شدند. من گم شدم خانم خیلی سال‌ها. هی آمدند، فیلم گرفتند. ضبط کردند. ایرانی و خارجی. محال است کسی بیاید چابهار و نیاید خانه‌ی من. از آن طرف دنیا می‌کوبند و می‌آیند که من را ببینند. هی دعوتم کردند این‌طرف و آن طرف. گاهی ساز زدم؛ اما دوباره گم شدند. هروقت خواستند؛ من بودم‌؛ اما من که می‌خواستم کسی نبود. شما جز چند نفر، چه کسی را می‌شناسید موسیقی بلوچ برایش مهم باشد. نیست. اصلا نمی‌دانند نی چیست؟ ‌موسیقی بلوچ چیست؟‌ چرا باید من که می‌میرم، دونلی هم بمیرد؟‌ خب آن جوانی که زندگی من را می‌بیند؛ چرا باید دلش بخواهد که دونلی بزند؟ برای چه؟ نمی‌زند دیگر. از آن قدیم‌ها تا الان خیلی از نغمه‌های بلوچ رفته است. برای همیشه فراموش شده است؛ بقیه‌اش هم می‌شود دیگر. باید کاری کرد. باید به داد هامون رسید، به دادِ این هنر رسید. به دادِ مردم بلوچ رسید.»‌
ساز دونلی ساز بادی کمیاب و متشکل از دو نی است که در اصطلاح محلی به آن نر و ماده می گویند و در آن نی راست با هفت سوراخ نغمه اصلی را می نوازد و نی چپ با هشت سوراخ اجرای نت پایه را بر عهده داشته و بصورت واخوان استفاده می شود. نواختن دونلی بسیار دشوار است و تنها معدودی از نوازندگان بلوچ قادر به اجرای آن هستند. نگرانِ خودش اما نیست؛ نگرانِ هنر بلوچ است: «فقط من نیستم، خیلی‌ها هستند. بلوچ هنرمند کم ندارد؛ اما شما دیدیشان؟ هنرشان را شنیده‌اید. نشنیده‌اید دیگر. خب این حق‌کشی است. چرا نباید ما بتوانیم کار کنیم؟ بی‌هنریم؟ برای این دیار نیستیم؟ من که از کسی پولی نمی‌خواهم. خدا روزی من را داده است. هشتاد سال است که داده است. فقیر بوده‌ام، اما در زندگی‌ام نمانده‌ام. حتی یک روز، حتی یک‌بار دستم را جلوی کسی دراز نکرده‌ام. هر کاری کرده‌ام، برای مردمِ بلوچ بوده است؛ اما خوب است که این هنر را قدر بدانند.»‌
اواخر شهریورماه، دو شب جشنواره‌ی شب‌های فرهنگی سیستان و بلوچستان برگزار شد؛ جشنواره‌ای که می‌تواند به شناسایی فرهنگِ این بخش کمک کند؛ «شیر محمد» هم در این جشنواره نواخت و مخاطبانش را به سرزمینِ سواحل زیبای ماسه‌ای و آثار تاریخی شهر سوخته و قلعه‌های باستانی مهمان کرد؛ او اما همیشه این بخت را ندارد، وقتی می‌گوییم استاد چه می‌کیند وقتی ساز نمی‌زنید؛ می‌گوید: «هیچ. چه می‌کنم؟ در خانه‌ام افتاده‌ام. فقط مگر من هستم؟‌ خیلی‌ها هستند که مردند. دستشان از دنیا کوتاه شد. خیلی‌ها هم هستند که در همان فقر و بی‌پولی زندگی می‌کنند. این برنامه را که گذاشتند من حالم خوش شد. ای کاش حال همه‌ی هنرمندانِ بلوچ خوش شود. مگر ما چه می‌خواهیم؟ من اگر پول می‌خواستم، اگر زندگی خوب می‌خواستم که حالا اینجا نبودم. زندگی‌ام این طور نبود، گفتم که، فقط می‌خواهم مردم را از من دریغ نکنند. همین. هنر بلوچ، سرافرازی ماست؛ هر چه سرافرازتر باشد؛ حالمان خوش‌تر است. این هنر بمیرد، ما مرده‌ایم. من وطن‌پرستم. کی را می‌شناسید که به اندازه‌ی من این زمین را دوست داشته باشد؟»

آوای خاموش آوازه‌خوان بلوچ/ «زبیده آزادی» هنرمند فراموش‌شده بلوچستانی که با بیماری دست به گریبان است

آوای خاموش آوازه‌خوان بلوچ/ «زبیده آزادی» هنرمند فراموش‌شده بلوچستانی که با بیماری دست به گریبان است,هنرمندان بلوچستان

آوای خاموش آوازه‌خوان بلوچ/ «زبیده آزادی» هنرمند فراموش‌شده بلوچستانی که با بیماری دست به گریبان است

به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از روزنامه شهروند نوشت: بخشدار نیکشهر گفت: فقر هنرمندان بلوچ بیم زوال موسیقی این سرزمین را افزایش داده است دوره اصلاحات اوج شکوفایی فرهنگ و هنر بلوچستان بود. عكس‌هايش را مي آورد مي‌ريزد زير پا. كیسه عكس‌ها را هم پرواز مي‌دهد توي هوا و بعد چشم گره مي‌زند به رنگ‌هاي محوشده عكس‌ها: «آن‌وقت‌ها مرا مي‌خواستند، فكر مي‌كردم وضعم خوب مي‌شود، برو و بيا و درآمدي داشتم اما يك‌دفعه همه‌ چيز از دستم رفت. حالا من ماندم و اين همه خاطرات.» خيلي‌ها «زبیده آزادي»، هنرمند موسيقي بلوچ را نمي‌شناسند؛ زبيده خوش‌صدا را كه حافظه‌اش پر بود از آوازهاي بلوچي، همراه «موسي بلوچ» نوازنده مشهور «دونلي» به سفرهاي خارجي مي‌رفت و در ميان هيجان تماشاچي‌ها موسيقي اجرا مي‌كرد اما حالا از فقر و بيكاري دچار بيماري روحي- رواني شده است. خانه زبيده در روستاي كجاني نيكشهر از توابع سيستان‌وبلوچستان، خانه‌اي كوچك و محقر است؛ فرش ندارد، حتي پشتي و گليم و خيلي از وسايل ضروري زندگي. روي ديوار ميخ‌هاي كج و پوسيده نقش چوب‌رختي را بازي مي‌كنند براي پيراهن‌هاي كهنه و زهوار دررفته. زبيده دستپاچه از حضور میهمان، اتاق همسايه‌اش را براي گفت‌وگو تعارف مي‌كند. با لباس محلي سرخ‌رنگ، آن روبه‌رو مي‌نشيند و بريده‌بريده به زبان بلوچي حرف مي‌زند. آن‌وقت‌ها كه «زبيده آزادي» به همراه موسي بلوچ به اجراهاي اروپايي مي‌رفت، سلفي مد نبود اما خيلي‌ها بعد از تمام‌شدن اجرا، دوربين به دست مي‌آمدند تا با گروه موسيقي بلوچ عكس يادگاري بگيرند. فلش‌ها نور را به‌ صورت زبيده مي‌انداخت و او فكر مي‌كرد كه آن روزهاي تاريك رفته است اما روزهاي بيكاري و بيماري او هم خيلي زود رسيد. ايتاليا، فرانسه، نروژ و سوئد؛ «زبيده» نام اين كشورها را چندبار تكرار مي‌كند، دستش به يك‌طرف سرش كمانه مي‌كند و زل مي‌زند به كف بي‌فرش اتاق. از آن روزي كه مادربزرگ نخستین آواز را يادش داد، ٤٧‌سال گذشته و حالا او يك زن ٥٠ساله است با صورتي تيره‌رنگ و موهاي تودرتوي جوگندمي. چشم‌هاي درشت و قهوه‌اي زبيده حالا در يك گود تيره جاي گرفته است و خودش هم مي‌گويد كه خيلي‌وقت‌ها خواب و خوراك ندارد. ٦ روزه بود كه مادرش مرد. وقتي عروس شد و بعد هم مادر، هيچ‌ خاطره‌اي از مادر نداشت. مادربزرگ زبيده هر روز براي او آواز مي‌خواند، او هم وقتي در ١٥سالگي مادر شد آوازها را به شكل لالايي براي بچه‌ها خواند و همان زمان بود كه براي خواندن آواهاي محلي جدي شد: «٣٥‌سال قبل ازدواج كردم. دختر اولم كه به دنيا آمد، همينطور برايش آواز مي‌خواندم. شوهرم هم آن‌وقت‌ها مثل پدرم كشاورزي مي‌كرد اما ٤‌سال بعد از تولد آخرين پسرم، شوهرم بيكار شد و بعد هم از بيكاري اعتياد آورد و ديگر كار نكرد.» همه صداي خوب او را شنيده بودند، همه او را مي‌شناختند و «موسي بلوچ» نوازنده «دونلي» هم يكي از همين‌ها بود كه بعدها با زبيده و چند نوازنده ديگر گروه موسيقي تشكيل دادند و چندسالي هم بخت به آنها رو كرد. داشتند موسيقي سرزمين مادري خود را به جهان معرفي مي‌كردند اما اجراهايشان در ايران بدون «زبيده» برگزار مي‌شد. «دونلی» یکی از سازهای محلی بلوچستان و از خانواده نی است. این ساز شامل دو نی مونث و مذكر است که نوازنده هنگام نواختن هر دو آن را در دهان خود قرار مي‌دهد اما نی مونث كمي پایین‌تر از نی مذکر است. موسيقي بلوچ به دليل نزديكي قوم بلوچ به هند متأثر از ملودي‌هاي اين كشور است. زنان بلوچ البته هيچ ‌سازي به دست نمي‌گيرند و تنها به ‌صورت محدودي در گروه‌ها آواز مي‌كنند یا در مراسم و جشن‌هاي زنانه حاضر مي‌شوند، بنابراين كمتر خواننده حرفه‌اي در ميان زنان بلوچ وجود دارد. زبيده با دستش گل‌هاي روسري بلوچي‌اش را نوازش مي‌كند و اينطور حرف‌هايش را ادامه مي‌دهد: «تا زماني كه موسي بود، مرا به كنسرت‌هاي بين‌المللي مي‌برد اما يك ‌روز خبر آوردند كه او تصادف كرده و از دنيا رفته است. بعد از آن ديگر هيچ‌كس سراغي از من نگرفت. ١٥‌سال همراه هميشگي‌اش بودم اما يك‌دفعه رفت كه رفت.» حكايت «موسي بلوچ» نوازنده «دونلي» و «تنبوره» باز هم حكايت فقر و محروميت مردم سيستان‌وبلوچستان است. او نوازنده سرشناس نيكشهري بود كه «نفس طلا» لقب گرفته بود. با اينكه موسي سال‌ها موسيقي بلوچ را ياد گرفته و كار كرده بود و جوايز زيادي در كارنامه هنري خود داشت اما وضعيت مالي خوبي نداشت. محلي‌هاي نيكشهر مي‌گويند كه براي گذران زندگي مجبور بود از اين شهر به آن شهر مسافر ببرد اما در بيست‌و‌دومين روز دي‌ماه‌ سال ٩١ موسي در مسير نيكشهر به چابهار تصادف كرد. موسي هنوز زنده بود كه به بيمارستان نيكشهر رسيد اما امكانات بيمارستاني براي مداواي او كافي نبود. مي‌خواستند او را به بيمارستان چابهار منتقل كنند اما «موسي» دوام نياورد. او بعد از «شیرمحمد اسپندار» نوازنده معروف «دونلي» اميد مردم بلوچ بود، براي زنده‌نگهداشتن اين ساز اما فوت كرد و پرونده اين ماجرا براي هميشه بسته ماند. زبيده دست روي سر عادل مي‌كشد، بعد قهقهه مي‌زند و با همان دست به شكمش اشاره مي‌كند: «‌سال ٨٤ در تور كنسرت اروپا آخرين پسرم را ٦ماهه باردار بودم اما عادل را در ايران به دنيا آوردم.» چشم‌هاي براق عادل دهان مادر را مي‌پايد تا حرف‌هايش كه به زبان بلوچي است را به فارسي ترجمه كند. از وقتي پدر بيكار و معتاد شده بود، چشم اميد خانواده درآمد زبيده بود و حالا بعد از زبيده همه چشم اميدشان به همان مقدار اندك يارانه است: «اصلا مريضي را نمي‌شناختم، نمي‌دانستم مريضی يعني چه؟ اما حالا دارم ديوانه مي‌شوم. سرم درد مي‌كند، انگار از وسط به دونيم شده است. نمي‌فهمم روزها و شب‌ها چطور مي‌گذرد. گرم است. در خانه كولر نداريم و مجبوريم میهمان‌ها را به خانه همسايه‌ها ببريم.» حالا زبيده آزادي از بيماري روحي و سردردهاي شديدي رنج مي‌برد اما پولي براي پيداكردن دليل دردهايش ندارد. اطرافيان و همسايه‌ها هم ديگر اين را فهميده‌اند اما به روي او نمي‌آورند: «هرجا مي‌رفتم، همه به من احترام مي‌گذاشتند اما حالا هيچ‌كس حالم را هم نمي‌پرسد. خيلي‌ها به نيت كمك به اينجا آمدند و به من اميد دادند اما كمكي نكردند. به اداره فرهنگ و ارشاد نيكشهر رفتم و گفتم من هنرمند بومي منطقه هستم حالا كه مريض شده‌ام حداقل كمك كنيد به كارم برگردم تا حالم خوب شود اما باز هم خبري نشد. بيمه هم ندارم كه لااقل هزينه درمانم كمتر شود. مي‌بينيد بيكاري و بي‌پولي مثل بي‌آبي زندگيمان را سياه كرده است.» زبيده حالا ٣ دختر و يك پسر دارد كه هيچ‌كدامشان علاقه‌اي به موسيقي ندارند و او اما همچنان تنها آرزويش رفتن روي صحنه است تا هم مشهور شود و هم درآمدي كسب كند: «خواندن را دوست دارم وقتي مي‌خواندم، مردم خوشحال مي‌شدند و من هم از خوشحالي آنها حس خوبي داشتم. مي‌گفتند، آوازت آرام و روح‌نواز است، حالا هم اگر گروه اينجا باشد تا صبح مي‌توانم آواز بخوانم اما ٥‌سال است كه گروه و سازي نبوده كه من آوازي بخوانم.» او به مدرسه نرفته است، بنابراين همه آوازها را در سينه حفظ كرده است اما حالا آرام‌آرام دارد آنها را هم فراموش مي‌كند: «زماني كه من ٧ساله بودم، به تازگي در روستاي ما يك مدرسه راه‌اندازي شده بود اما مادربزرگ دوست نداشت به مدرسه بروم و مرا هم دنبال كارهاي خانه و دامداري مي‌فرستاد.» لحظه‌اي زير آواز مي‌زند، چشم دوخته به دوربين يك قسمت از آواز محلي را مي‌خواند و دوباره و چندباره همان شعر را تكرار مي‌كند. رنگش به صورتش برمي‌گردد، روي گونه‌هايش چال مي‌افتد و لب‌هايش به سمت گوش‌هايش كشيده مي‌شود، با چشم‌هايي كه ديگر براق‌تر است، بعد اما وقتي بندهاي بعدي شعر را يادش نمي‌آيد، به تكرار مي‌افتد و خلقش تنگ مي‌شود: «يك‌ روز در عروسي‌ها حتي براي زنان آبادي هم آواز مي‌خواندم اما حالا خانه‌نشين شدم.» محمد بلوچ‌زهي، بخشدار نيكشهر هم درباره اين هنرمند بلوچ توضيحاتي را گفت: «در دوره اصلاحات كه اوج شكوفايي فرهنگ و هنر بلوچستان بود، زبيده آزادي هم مورد حمايت قرار گرفت و اجراهاي زيادي هم در كشورهاي اروپايي داشت. وضع مالي اين هنرمند هم نسبت به گذشته رو به بهبود بود اما در دوره احمدي‌نژاد و ايجاد برخي محدوديت‌ها، وضعيت او هم مثل بقيه هنرمندان آشفته شد. فوت نوازنده سرشناس دونلي بر اثر تصادف هم روند آشفتگي و گوشه‌گيري او را تسريع كرد.» او البته تلاش‌هاي زيادي هم كرده است تا اين هنرمند را به عرصه هنر بازگرداند اما تلاش‌ها هيچ‌كدام نتيجه‌اي نداشته است: «به‌رغم اجراهاي بين‌المللي كه زبيده آزادي داشت اما هيچ‌گاه نتوانست در ايران روي صحنه برود. همزمان با شروع‌شدن روند بيماري رواني او هم حتي پيشنهاد كرديم كه كمك كنند در تهران براي زنان روي صحنه برود اما موفق نشديم.» بلوچ‌زهي به مسأله فقر ميان هنرمندان بلوچ اشاره كرد كه همزمان با بيكاري و خشكسالي آنها را تحت‌تاثير قرار داده است: «فقر در بين هنرمندان بلوچ بسيار رايج است و اين افراد بيشتر درآمد خود را از طريق محافل محلي كسب مي‌كنند و هيچ‌كدام حتي بيمه هم ندارند. اين هنرمند اما وضعيت بسيار بدتري دارد، چراكه مشكلات مالي فشار روحي- رواني زيادي بر او تحميل كرده و بيمار شده است.» او در ادامه درباره بيم زوال هنر بلوچ به ويژه در حوزه موسيقي بلوچ هم اينطور توضيح مي‌دهد كه فرزندان اين هنرمندان اغلب علاقه‌اي به ادامه هنر پدران و مادران خود ندارند، چراكه سال‌ها با چشم خود فقر و گوشه‌نشيني آنها را ديده‌اند، بنابراين آواها و موسيقي آنها منتقل نمي‌شود: «متاسفانه وضعيت براي هنرمندان زن بسيار بدتر است، چراكه هميشه محدوديت براي آنها بيشتر بوده است.» حالا البته با اين همه بدشانسي و بي‌پولي كه «زبيده آزادي» دارد، باز هم مي‌گويد كه اگر يك‌بار ديگر به دنيا بيايد، آواز و موسيقي را انتخاب مي‌كند. او در روستاي كجاني بخش مركزي نيكشهر زندگي مي‌كند و در دهه٨٠ با حمايت‌هاي محمدرضا درويشي، پژوهشگر موسيقي و مولف دائره‌المعارف سازهای ایران توانست با يك گروه فولكلور در كشورهاي اروپايي به اجراي برنامه بپردازد. «زبيده آزادي» اين‌روزها حال‌وروز خوبي ندارد، از بيكاري گوشه‌نشين و بيمار شده است و آنطور که خودش می‌گوید، هيچ‌كدام از مسئولان هم توجهي به وضعيت اين هنرمند بلوچ ندارند. وضعيت زنان هنرمند بلوچ نه‌تنها در حوزه موسيقي بلكه در ساير بخش‌ها ازجمله سوزن‌دوزي هم تا همين اندازه نامناسب است، مثل سوزن‌دوزي هنر شناخته‌شده زنان بلوچ؛ مثل مهتاب نوروزي قديمي‌ترين سوزن دوز بلوچ از ١٥سالگي سوزن به دست گرفته بود و در عمر ٦٣ساله سوزن‌دوزي خود تنها ٤‌سال بيمه داشت.  

شهناز خلیلی ایرندگانی سوزن دوز مشهور بلوچستان درگذشت+بیوگرافی

شهناز خلیلی ایرندگانی سوزن دوز مشهور بلوچستان درگذشت+بیوگرافی,هنرمندان بلوچستان

شهناز خلیلی ایرندگانی سوزن دوز مشهور بلوچستان درگذشت+بیوگرافی

شهناز خلیلی ایرندگانی سوزن دوز مشهور و برجسته کشور و پیشکسوت این هنر فاخر از بلوچستان، به علت بیماری  در ایرندگان خاش دار فانی را وداع کرد. سایت هنرمندان بلوچستان : شهناز خلیلی ایرندگانی از برجسته‌ترین هنرمندان سوزن دوز بلوچ بود که مانند دو چهره فقید دیگر این هنر یعنی مهتاب نوروزی و زرخاتون که امروز به ملک خاتون معروف است، سال‌های پایانی عمر خود را با فقر و تنهایی دست و پنجه نرم کرد. این هنرمند سوزن‌دوز شب گذشته ۲۸ شهریورماه، پس از ماه ها تحمل بیماری درگذشت و امروز چهارشنبه 29 شهریور ماه بر پیکر ایشان در روستای واردان ایرندگان نماز گذاشته می‌شود. به گزارش سایت هنرمندان بلوچستان به نقل از ایرنا این بانوی هنرمند از بازماندگان عصر طلایی سوزن دوزی دهه 40 و 50 بود که با دستان هنرمند خود نقش های زیبایی را بر پارچه ها می نگاشت. آثار دستی تولیدی این هنرمند بلوچ که استاد بسیاری از صنعتگران و سوزن دوزان خاش و سایر شهرستان های سیستان و بلوچستان بود در کشورهای مختلف دنیا به نمایش گذاشته شد. شهناز ایرندگانی مشکلات فراوانی را در مسیر هنری خود تحمل کرد ولی دست از کار نکشید و 60 سال از عمر خود را صرف هنر سوزن دوزی کرد. وی از جمله هنرمندان سیستان و بلوچستان بود که در دهه های طلایی سوزن دوزی بلوچ حرفی برای گفتن داشت. این بانوی هنرمند بلوچ از سال 58 تا سال 77 با سازمان صنایع‌ دستی سیستان و بلوچستان به عنوان استاد کار در این استان همکاری داشته است.   زندگی نامه شهناز خلیلی ایرندگانی هنرمند سوزن دوز بلوچستان

کانال هنر بلوچ
پخش آنلاین جزء اول قرآن کریم با صوت شیخ سدیس